درد يا زندگي؟
با اضافاتي به ابتدايش
چندي پيش و در جريان جلسه اي كه قرار بود طي آن به يكي از حضرات شيفته خدمت، مثلاً مشاوره اي بدهيم كه چه بگويند، از دردهاي مردم گفتيم و اينكه چنين است و چنان است و صداي شكستن استخوان ها و حقوق مستضعفين و... _كه جز اين ها هم بلد نبودم _ آنجناب از كوره در رفته و نهيب زدند كه اصلاً تو "مي داني" درد چيست؟ و بعد هم كلي مورد تفقد قرار گرفتيم و صحبت از دهان و بوي شير به ميان آمد. اما ما ول كن ماجرا نبوديم. از آنجناب پرسيدم: آيا بنظر حضرتعالي، درد "دانستني" است؟ و ايشان هم بعد از كمي من ومن كردن فرمودند كه: سفسطه نكن! و غائله را خاتمه دادند. يعني ما كم آورديم. يك لحظه هم ايستاده و تاملي كرديم كه نكند حقيقتاً داريم "سفسطه" مي كنيم و خود مطلع نيستيم.
شما چه فكر مي كنيد؟ آيا درد دانستني است؟ يعني كسي مي تواند با تحصيل در رشته اي به نام "دردشناسي" دردمند شود؟ مانند كسي كه "معارف" مي خواند و مثلاً مي شود "عارف" يا ادبيات مي خواند و مي شود "اديب"؟!
*****
نسبت «درد» با «زندگي» و نيز «زندگي» با «درد» چيست؟
كداميك اصالت دارد؟ درد يا زندگي؟
به تعبيري ديگر، زندگي مي كنيم تا درد بكشيم؟ يا درد مي كشيم تا زندگي كنيم؟
اساساً درد چيست؟ و زندگي چه؟
خيلي از ماها، سالها با اين مفاهيم به سر مي بريم و آنگاه كه در يك موقعيت پارادوكسيكال گير كرديم، سايه ترديد بر سر و بختك شك بر سينه سنگيني مي كند. اگر چه شايد به زعم كثيري از جماعت، اشتغال به چنين پرسش و پاسخ هايي، «سفسطه» و سير در «انتزاعيات» تلقي شود، ليكن لااقل براي قليلي از همين جماعت، مسئله است.
نمي خواهم اين موضوع را به تمامي حل كرده و غائله را فيصله دهم. اما در يك نگاه گذرا، عرفي ترين تلقي از درد، «احساس فشار در تقابل با فراز و نشيب نرخ تورم» است. براي غالب جماعت، همين نيز محك دردمندي محسوب مي شود. نه تنها دردمندي، كه حتي «ماهيت حيات» نيز به اين «احساس» گره خورده است.
عموميت و شموليت اين تلقي به قدري است كه مي توان ادعا نمود كه امروز «زندگي، ضميمه تورم شده است» و نه «تورم ضميمه زندگي»! با اين حساب، تكليف «درد» نيز روشن است...
اما به گمانم نبايد كه اينگونه باشد. نه تنها «نبايد» كه حتي «نشايد». كه اگر اينگونه بود و زندگي، يا به قول برخي دوستان «زنده»گي، ضميمه «تورم» بود، پس روزگاري كه «تورم» در كار نبوده _آري روزگاري تورم در كار نبوده _ «درد» چه مفهومي داشت؟ «دردمندان» چه كساني بودند؟
شما چه تصوري از «درد» داريد؟ اساساً «درد» تصورشدني است؟...