الوعده وفا، حاج آقا

دو هفته پیش بود که رئیس کل دادگستری آذربایجان‌شرقی، در برنامۀ تلویزیونی #مطالبه (شبکۀ سهند) از نهایی شدن آرای پروندۀ فساد در شورا و شهرداری تبریز خبر داد. حجت‌الاسلام مظفری، گفت که احکامِ صادره برای اِعمال، به واحد اجرای احکام ابلاغ شده و وعده داد که به زودی متن نهایی احکام دادگاه مذکور منتشر می‌شود. این وعده، همچنان معلق مانده و همچنان، خبری از اعلام رسمی و انتشار عمومی نتیجۀ دادگاه نیست. این در حالی‌ست که احکامِ مذکور نهایی شده و به گفتۀ رئیس دادگستری استان، منعی برای اعلام عمومی جزئیات آن وجود ندارد.
خسارات مادی و معنویِ ناشی از فسادِ مذکور، به قدری قابل توجه است که نمی‌توان به راحتی از آن چشم‌پوشی کرد. سرمایۀ اعتقادی و اجتماعیِ جمهوری اسلامی در پیِ چنین فسادهایی به شدت دچار فرسایش می‌شود. فرسایشی که ترمیم آن، سالها زمان می‌برد. با این وصف، اعلام نتیجۀ محاکمه و تنبیه عاملانِ این سرمایه‌سوزی، کمترین کاری‌ست که دستگاه قضایی استان می‌تواند انجام دهد.
مردم منتظرند تا فرجامِ کار را از زبان مسئولان قضایی استان بشنوند.

«خورۀ» سیاست‌زدگی!

تاملی در یک مستندِ سیاسی

بی‌اعتنایی به پدیده‌های اجتماعی، خسارت‌بار است؛ اما خسارت‌بارتر از بی‌اعتنایی، بداعتنایی است؛ بداعتنایی یعنی ارائه و اشاعۀ تحلیل‌های تخدیری از پدیده‌ها. بداعتنایی، به‌صورت آگاهانه، فهم درست از مسائل اجتماعی را به تأخیر می‌اندازد و به انحراف می‌کشاند.

اعتراضات دی‌ماه 96، از آن دست پدیده‌هایی است که با سکوت مطلقِ نیروهای انقلاب مواجه شد. تحلیل‌های نصفه‌و‌نیمه و میان‌مایه‌ای هم که منتشر شد، نوعاً کارکردی یک‌بارمصرف داشتند. حالا چند ماه پس از واقعه، مستند «خوره» با ادعای تحلیل و تبیین آن اعتراضات تولید شده است. انتشار خبر تولید این مستند، این نوید را می‌داد که دوستداران انقلاب، سرانجام از فازِ بی‌اعتنایی عبور کرده‌اند و با رویکردی «عدالت‌خواهانه»، اعتراضات سال 96 را به‌عنوان یک «مسئله» مورد توجه قرار داده‌اند. این امیدواری اما دیری نپایید. چراکه «خوره» نشان داد اساساً مسئله‌اش «عدالت» نبوده است.
مستند، با تصاویری کوتاه از مردمی مستأصل و گرفتار شروع می‌شود که دارند از بیکاری، فقر، تنگدستی و... می‌نالند. اما خیلی زود این‌ها را وانهاده و می‌رود سراغِ میدان اصلی تحلیلش؛ امنیت و سیاست. بخش اصلی مستند را مرور برجام و وعده‌های دولت، تدارک منافقین برای ایجاد ناآرامی در کشور، طراحی‌های امریکا و آتش بیاریِ سعودی شکل می‌دهد. این تکه‌ها به شکلی کاملاً ابتدایی کنار هم چیده شده است تا بگوید:
1. نارضایتی مردم، ریشه در عوارض تحریم‌هاست.
2. دولت روحانی وعدۀ پوچ داد و نتوانست تحریم‌ها را با برجام بردارد.
3. اعتراضِ مردم، مطلوب امریکا و سعودی و منافقین است.
4. نباید با اعتراض، آب به آسیاب دشمن ریخت.
این همان است که ما بداعتنایی می‌نامیمش. در این چینشِ سطحی، آنچه غلبه دارد «سیاست‌زدگی» و «امنیت‌گرایی» است. سیاست‌زدگی یعنی از آب گل‌آلودِ اعتراض‌ها، ماهیِ انتقام از رقیب سیاسی گرفتن! این البته به این معنا نیست که دولتِ نوسرمایه‌دار، نقشی در بروز و تشدید نارضایتی‌ها ندارد. مسئله این است که چنین دولتی را از چه منظری باید مورد نقد قرار داد. از منظرِ توسعه‌گرایی عدالت‌ستیزانه‌اش یا به‌عنوان یک رقیب سیاسیِ ناکارآمد که باید جای خودش را به دولتِ مطلوبِ من بدهد؟! سیاست‌زدگی، یعنی اثبات بی‌عرضگی دولت مستقر، با هوایِ اثباتِ مطلوبیتِ گزینۀ خودت در انتخاباتِ گذشته و متقاعد کردن مردم به اینکه اشتباه کرده‌اند! برای سیاست‌زده‌ها، عدالت هیچ‌گاه اصالت نداشته است.
«خوره» پس از متلک انداختن به دولت مستقر، می‌رود سراغ فاز اصلی تحلیلش. خوره، بیکاری، فقر و رکود را خوره می‌داند؛ نه ازآن‌رو که ضدعدالت هستند، بلکه ازآن‌رو که «ضدامنیت»اند؛ بیکاری بد است چون امنیت را تهدید می‌کند، فقر بد است چون امنیت را به‌هم می‌زند، رکود بد است چون ضدامنیت است! به‌این‌ترتیب، همۀ بسترها و زمینه‌ها و عوامل اصلی بروز نارضایتی اجتماعی را رها می‌کند و به پیامدهای امنیتی‌اش می‌پردازد. یعنی اگر فرآیند توسعۀ نارضایتی‌ها تا رسیدن به نقطۀ آشوب و شورش، چندماه طول کشیده باشد و شکل‌های مسالمت‌آمیز و سالمی را نیز تجربه کرده باشد، در تحلیل ما جایی ندارد، اما به‌محض اینکه به نقطۀ جوش رسید و وسوسۀ خناسان را برانگیخت، احساس تکلیف می‌کنیم که وارد میدان شویم و مردم را از اعتراض بر حذر داریم!

بله؛ خوره راست می‌گوید. منافقین و شاهچی‌ها و بن سلمان و ترامپ و همۀ اراذل‌واوباش زمانه، وارد میدان شدند تا از فرصتِ اعتراضات، به نفع نیات پلید خود بهره ‌جویند. شکی در این نیست. اما آیا همۀ ماجرای اعتراضات، همین بود؟ چرا با «پیش از آشوب» کاری نداریم؟ تحلیل ما از وضعیتِ مرحلۀ «پیش از آشوب» چیست؟ با این توضیح که این مرحله، ماه‌ها به درازا کشیده بود.
خوره، وقتی اصالت امنیت را پیش می‌کشد و چیزی از عدالت نمی‌گوید، عملاً دارد «ارزشِ مطلقِ عدالت» را فرع بر قدرت و امنیت می‌گیرد. این یعنی قائل بودن به تزاحم عدالت با امنیت. درستش این است که بگوییم «امنیت زمانی مخدوش می‌شود که عدالت نباشد.» خوره، اگر دغدغۀ امنیت دارد باید قبل از هر چیز به بی‌عدالتی بتازد. اعتراض به بی‌عدالتی هم فراتر و عمیق‌تر و خالصانه‌تر از این است که به رقیب سیاسی‌ات متلک بیندازی که دیدی فلان وعده را دادی و عمل نکردی!
خوره، با رویکردِ سیاست‌زده‌اش، مسیرِ مهم و راهبردیِ «تبیینِ اعتراضات اجتماعی» را به انحراف می‌کشاند. اشاعۀ چنین رویکردهایی، ساده‌اندیشان را تخدیر می‌کند.
خوره را اگر مجموعه‌ای بی‌ارتباط با نظام می‌ساخت، بر او حرجی نبود. اما وقتی موسسه‌ای منتسب به انقلاب، چنین رویکردی را تئوریزه می‌کند، باید نگران شد...

سیر مطالعاتی را رها کنیم!

از قدیم باب بوده که جوانها در‌به‌در دنبال سیر مطالعاتی می‌روند. سیر مطالعاتی اگر به معنای استانداردسازیِ محتوای مطالعه باشد، قطعاً انحراف است. نمی‌شود برای همه‌ی آدم‌ها با نیازها و ‌سطوح آمادگیِ متفاوت، خوراک مکتوبِ واحدی پیش نهاد. بله؛ قطعاً می‌شود و باید که از کتاب‌ها و متونی حرف زد که مطالعه‌ی آنها برای همه ضروری‌ست؛ اما اسم این کار، سیر مطالعاتیِ واحد برای همه نیست. این قبیل محتواها، ارکان فکر و اندیشه‌اند؛ مانند قرآن، نهج‌البلاغه، تاریخ اسلام، تاریخ انقلاب و صحیفه‌ی نور. سیر یعنی فرآیندی با آغاز و‌ پایان مشخص. یعنی مسیری واحد. اینکه عادت کنیم دیگران برای ما سیر تعیین کنند، در نهایت به انسداد در روش مطالعه می‌انجامد. چنین مطالعه‌ای، چون مبتنی بر نیاز و مسئله نیست، مطالعه برای مطالعه است. آنچه اهمیت دارد فهم نیاز و کشف مسئله است.

خدمت، قدرت!

پس از ناکامی‌های مکرر سیاسی، طیفی از انقلابی‌ها، به نشانهٔ تنبّه، اعلام تغییر رویکرد کردند. آنها اعلام کردند که «ما اشتباه کرده‌ایم؛ باید به #خدمت_اجتماعی رو بیاوریم.»
برخی با این تصور که بالاخره این دسته، از سیاست‌زدگی توبه کرده‌اند، امیدوارانه به آنها ملحق شده‌اند.
غافل از اینکه، شعار «خدمت اجتماعی» همچنان ذیل سیاست و به عنوان ابزار و واسطه‌ای برای جلب رأی مردم معنا می‌شود.
می‌گویند باید به مردم خدمت کنیم #تا در موعد انتخابات به آدم‌های ما رأی دهند!
این یعنی سوداگری. و مردم چنین تاکتیکی را زود تشخیص می‌دهند و طراحانش را پس می‌زنند.
خدمت برای خدمت است که برکت دارد و نه خدمت برای قدرت!
روشن است که فرجام چنین تاکتیکی، بازهم دستِ ردّ مردم خواهد بود.