نبش قبر اشرافیت؛ بازگشت به خویشتن!
میگویند «میخواهیم از ورود کسانی که «شانیتِ» ریاست جمهوری ندارند به عرصهی انتخابات جلوگیری کنیم»! می گویند: «چه معنی دارد که هر کس از راه میرسد ثبت نام کند برای ریاست جمهوری و بعد هم نظام اسلامی مورد تمسخر «دشمن» قرار بگیرد»!
دلی هم برای شورای نگهبان میسوزانند این جماعت و میگویند «میخواهیم از شدت حملات به شورای نگهبان بعد از رد صلاحیتها بکاهیم»!
میگویند همهی اینها را تا نگویند مکنون قلبی خود را؛ به واقع هنوز فضا را مناسب نمیبینند که سرّ درون افشاء نمایند. اگرچه کُدهای مشخصی را در ماههای گذشته به دست دادهاند که نشان از تقلا برای ارتجاع به دورهی پیش دارد.
تلاش برای احیای سنتهای اشرافی، که همچون خوره، به جان انقلاب افتاده، این روزها عریانتر از هر زمان دیگری صورت میگیرد. و این بار از لفافهی قانون برای نبش قبر اشرافیت بهره گرفته میشود تا کسی جرات شورش بر آن را نداشته باشد. جریانی هم که داعیهی مبارزه با اشرافیت را داشت، با قرار گرفتن در موضع انفعال و انحراف در تحلیل و ناتوانی در اولویتشناسی، تسلیم پیشرویِ همه جانبهی اشراف شده است.
اشرافیت سیاسی، با بهرهبرداری حداکثری از اشتغالات کودکانه و سطحی مدعیان جبههی عدالتخواهی، هر روز گوشهای از نعش پوسیدهی خود را بیرون کشیده و مهیای اتصال به پیکرهی اصلی میکند.
حتی اگر هم مصوبهی مجلس، مورد تایید شورای نگهبان قرار نگیرد، باز هم خطر ارتجاع مرتفع نشده است. اشراف، آستینها را بالا زدهاند تا به قول زعمای خود، جریان امور را با هر هزینهای به «مسیر قبلی» برگردانند. این هدف، به قدری برایشان اصالت دارد که حاضرند همه و هر چیز را قربانی این ارتجاع نمایند. بیملاحظهگی و پررویی در بیان اهدافِ تهوعآور، نشان میدهد که اشرافِ متظاهر به انقلابیگری، با محاسبات دقیق دارند کار میکنند.
*
براستی آن کشاورز اردبیلی که بقچهاش را زیر بغل زده و آمده وزارت کشور برای رئیس جمهور شدن، مایهی آبروریزی نظام است یا قدرتپرستانی که برای بازگشت به منصب و قبضهی قدرت، همچون کودکان آب از لب و لچهشان می ریزد؟!