عدالتخواهانی که لال شده اند!

وقتي هوا صاف بود، براي عدالت شعر مي سرودند، داستان مي ساختند، حنجره پاره مي كردند، پيراهن چاك مي نمودند، شب و روز از پای نمی نشستند، از این شهر به آن شهر در پی تبیین منشور عدالت و برشمردن مولفه های جامعه عدالت محور، در تکاپو بودند. «طرحی برای فردا» با محوریت عدالت ریخته می شد. همایش، جلسه و... هم که به وصف نمی آمد. خلاصه غوغایی به پا بود و سرانجام نیز این تحرکات نتیجه داد و جریان عدالتخواهی به توفیق سیاسی دست یافت. درست از همین زمان بود که ورق برگشت... 
  ****
هوا ابری شد. موانع آشکار شدند. درگیری ها به اوج رسید. گرد و خاک ناشی از این نزاع به آسمان بلند شد. با آن پیشینه درخشان، تصور بر این بود که بزودی فدائیان عدالت به میدان آمده و پشتیبان این طفل نارس خواهند بود. اما زهی خیال باطل! هیچ خبری از سینه چاکان عدالت نبود. نه شعری سروده شد. نه حنجره ای پاره گردید. نه همایشی برپا شد. نه از «طرحی برای امروز» خبری بود، نه از سخنرانی های آتشین و نه از فریادهای بلند و افشاگرانه ای که تا چندی پیش نقل محافل بودند... سکوت مطلق. اصلاً به روی خود هم نمی آوردند که روزی چنین فریاد و مطالبه ای داشتند.

براستی عدالتخواهان کجا رفتند؟ 
**** 
گروهی از جوانان نا آرام دیروز و فعالین جریان عدالتخواهی، چنین پنداشتند که کار تمام شد و خزیدند در مناصب دولتی و شدند مدیر روابط عمومی یا منشی دولتمردان. گویا ظرفیت اینان نیز بیش از این نبود و یا اینکه اساساً عدالت را در استقرار جناب خویش بر یک موقعیت اداری و دریافت حقوق و در یک کلمه «اشتغال» خود می دیدند. همین عده هستند که «آرمانگرایی» را «خیال پروری» جلوه داده اند. امروز دیگر هیچ نشانی از تحرکات آرمانخواهانه این دسته رویت نمی شود. 
**** 
گروهی دیگر بودند که به هوای درهم و دینار و برج و کرسی بر گرد عدالت جمع شده و با شم سیاسی قوی خود، توانستند پیش بینی کنند که نتیجه چه خواهد شد و شدند «عدالتخواه»! اما به محض آنکه تیزی عدالت را بیخ گوش خود احساس کردند، تیزی خود را آخته و شدند یکپا مخالف. اینان دریافتند که اگر قرار بر استقرار عدالت باشد، اولین عناصری خواهند بود که باید موضع خود را به دیگری واگذارند. پس عطای عدالت را به لقایش بخشیده و از سوراخ های از پیش تعبیه شده، گریز را بر ستیز ترجیح دادند. و برای آنکه «بزدل» و «بوقلمون» لقب نگیرند، تفسیر نوینی از عدالت ارائه کرده و فرمودند که «این آقایان اصلاً نمی دانند عدالت چیست». این دسته چشم به معادلات سیاسی سال آینده دارند تا شاید با امامزاده ای دیگر، حاجت روا شوند. 
**** 
گروهی هستند که آدمی را به حیرت وامی دارند. اندیشه گران و خطبایی که تا چندی پیش، جز «عدالت» چیزی بلد نبودند و امروز زبان در کامشان نمی چرخد. لال شده اند. اشعارشان بی وزن، قلم هاشان غلاف و قدم هاشان سست گردیده است. به چشم می بینند که عدالتخواهان، چگونه با فقر تئوریک مواجهند و ککشان نمی گزد. حتی حال ندارند نوشته ها و گفته های چند سال پیش خود را هم تکرار کنند. گویی آنهمه قیل و قال، برای بازارگرمی و جلب توجه بوده است. 
  **** 
می مانند قلیلی از وفاداران به گفتمان عدالتخواهی که چون پر کاهی در این وانفسا به این سو و آن سو می پرانندشان.
 

****

از این نوشته در نشانی های زیر هم استفاده شده است:

عدالت و عدالتخواهی در هوای صاف و ابری

http://www.adlroom.com/vdcg.39qrak9yypr4a.html

عدالتخوهان کجا رفته اند؟

 http://www.edalatkhahi.ir/002881.shtml