... + 17 رکعت
«سرمایه داری +17 رکعت» را شنیده اید لابد؛ عبارتی گویا و گَزنده که نشان از التقاط ِ شدید در مبانی اسلامی دارد. البته اگر سرمایه داری را یک شعار من درآوردی برای تخریب حریف یا همان «ثروتمند بودن» تصور نکنیم، آنگاه درخواهیم یافت که با چه موضوع دردآوری روبروییم. اسلام که آمد، سرمایه داران را به زحمت انداخت.
روح اسلامِ محمد(ص) با سرمایه داری در تضاد آشکار بود. پس محمد(ص) به جهاد برخاست و سرمایه دارانِ جاهل را به تسلیم واداشت. شمشیر اسلام را که بیخ گلوی خود دیدند، شهادتین را بر زبان جاری ساخته و پیشانی بر زمین ساییدند به نشانه ی «اسلام»؛ نماز خواندند تا در امان باشند. مُسلم شدند اما روحِ سرمایه داری بر جانشان حاکم بود. لعاب اسلام به این روح زدند تا حذف نشوند و نشدند...
... سرمایه داری زنده ماند. آن هم در دلِ جامعه ی اسلام آورده. سرمایه داران، هیچگاه عَلمِ مخالفت با مناسک اسلام را برنیافراشتند؛ بل، بیش از دیگران بدانها همت گماردند. حاجی شدند، نماز خواندند، ولیمه دادند، روضه خواندند، ریش گذاشتند، انگشتری بر دست کردند و دگمه را تا آخر بستند و... با این همه، اما سرمایه دار ماندند. همین ها، مرامِ «سرمایه داری+17 رکعت» را بنیاد نهادند، که پیروانش کم نیستند. 17 رکعت که هیچ؛ نوافل را هم بجا آوردند اما نخواستند به دینِ محمد(ص) درآیند! عجیب است؛ نه؟
**
می خواستم از «جاهلیت+17رکعت» بنویسم که نشد. می شود نوشت؟
**
پیشنهاد می کنم این نوشته را هم بخوانید: «از این ثروتمندان متنفریم»