یک نظر منهای کمی انصاف! + پینوشت
آنچه میخوانید نظر یکی از عزیزان است در مورد موضوع مزار شهدا که با لطف سرشار خود، ما را شرمنده کرده! اگر چه جملات، خود گویای مقصودشان است، اما به احترام ایشان توضیحاتی مختصر دادهام که در ادامه خواهید خواند.
نظر، عیناً منتشر میشود.
*
سلام بر دایه های عزیز تر از مادر !!!!!!!!
برادر بزرگوار، بد نیست یک نیم نگاهی به گذشته درخشان خود!!! بیندازید و همین طور نگاهی به گذشته افرادی که دارند برای شهدا کار میکنند !!!!
شما زمانی که تلفظ جنگ را هم نمیدانستید همین برادران در جبهه های جنگ بودند !
شما که اینقدر سنگ همه را به سینه میزنید خب راه حلی ارائه دهید یا فقط اشفته کردن فضا را بلد هستید ؟؟؟؟؟ خود حضرت امام و حضرت آقا ما را به اتحاد دعوت میکنند شماکه اینقدر دم از ولایت میزنید سر یک مساله ای که طرح آن یک طرح منطقی است و هیچ کس قصد بی احترامی به شهدا را ندارد بلکه برای راحتی خانواده های شهدا و برای ماندگاری قبور شهدا است اذهان عمومی را الکی تشویش کرده اید !!!!! چرا فقط بلدید حرف بزنید که البته من معتقدم این راهم بلد نیستید چرا که شما حرف ها و توهین هایی و وبلاگ هایی راه انداختید که به هم رزمان شهدا و به خانواده های شهدا و به جانبازان هرچیزی از دهن نامبارکتان در می آمد گفتید ، خود بنده خانواده های جانباز و شهدایی میشناسم که به شدت از این برخورد شما شاکی هستند ، بد نیست به جای جامعه سازی و یا وادی رحمت سازی کمی خودسازی کنید تا اینقدر موجب تنش و نفاق در جامعه نشوید !!!
در وبلاگ های دیگری که شما راه انداختید و فقط هدف شما کوبیدن مسئولین است نظرات فراوانی گذاشتیم که هیچ کدام را جرات تایید کردن نداشتید !شما در حال کنونی نه تنها باعث بهتر شدن فضا نشدید بلکه شهدا و خانواده هایشان را آزده خاطر کردید.
*
سلام
نوع نگاه شما به دیگران، مبتنی بر خط کشیهای غیراخلاقی است. اینکه ما را «دایههای مهربانتر از مادر» می دانید، مشخص میکند که فرهنگ دفاع مقدس و دلبستگی به آن را در انحصار خود و تعداد معدودی میدانید و هر کس غیر از این عده، بخواهد از شهدا حرف بزند محکوم است به نسبتهای ناروا و ضدیت با خانوادهی شهدا و...
اشارهی کنایهآمیزتان به «گذشتهی درخشان» من، دلیل دیگری بر نگاه طبقاتی شما به آدمهای اطراف تان است. به تصور شما، هر کس که توفیق حضور در دفاع مقدس را نداشته، به هیچ وجه اجازه ندارد از شهدا حرف بزند و یا احیاناً برای میراث فرهنگی دفاع مقدس دلسوزی کند. افتخار بزرگی است حضور در جهاد اصغر؛ خیلیها آرزو داشتند که در آن دوره، همپای امام و شهدا، جهاد میکردند اما هنوز قد نکشیده بودند!
همان زمان که ما «تلفظ جنگ» را نمیدانستیم، برادران ما رفتند و جنگیدند... دستشان را میبوسیم ما و بر صدر مینشانیم آنها را. اما آیا این پیشینهی درخشان، مجوز هر اقدامی است و نافی تمام مسئولیتها؟! یعنی چون این برادران در جبهه بوده و تیر و ترکش خوردهاند، لزوماً هر تصمیمی که میگیرند همه باید تابعش باشند؟! اگر قرار باشد با فرمول شما، به اعتبار سابقهی جهاد بخواهیم به افراد اصالت بدهیم و هر اقدام آنها را دربست بپذیریم، پس چرا نباید اصحاب فتنه را که به وزن من و شما، پروندهی حضور در انقلاب و دفاع مقدس داشتهاند، تطهیر کنیم؟!
بزرگوار! از این فرمولِ ناموجه و نامعتبر درگذرید. اگر نقدی به عملکرد مدیرانِ رزمنده وارد میشود، «نقد بر مدیریتشان است و نه بیاحترامی به پیشینهی رزمندگیشان»! این عزیزان نباید تصمیمات مدیریتیشان را با قداست جبهه و جنگ توجیه نمایند.
اینکه ما «راه حل» هم ارائه کردهایم یا نه را حواله میدهم به انصافتان. مسئله این است که شما و برادران مسئول ما، اصولاً بر آن نیستند تا راه حل بشنوند. وگرنه همهی حرفهایی که زده شده حاوی راهکار و پیشنهاد بوده و حتی برای اثبات حسن نیت، بعضی از دوستان، مطالبی با تیتر «راهکارهای عملیاتی در بهسازی مزار شهدا» منتشر کردند. آیا خواندهاید آنها را؟!
مسئله این است که برادران مسئول، همهی کسانی را که در این مورد سخن گفتهاند (فرقی هم نمیکند که او نویسنده باشد یا جانباز و بسیجی و...) دشمن خود تلقی کرده و از آنها چهرههای پلیدی ساختهاند که قصد دارند همهی عالم را به هم بریزند! شما را ارجاع میدهم به مصاحبهی برادر مسئولی که گفته بود «فرد خاصی که اعتراضات را دامن میزند با رئیس بنیاد شهید استان مشکل دارد»! این یعنی اینکه این برادران، اصلاً نمی خواهند به اندازهی یک ذره هم به دیگران اعتبار قائل شوند.
شما قطعاً در جریان نیستید که موضوع اعتراض به «همسانسازی مزار شهدا» حرف تازهای نیست. از همان سال 86 که این اتفاق نامبارک آغاز شد در تهران و سایر شهرها، بزرگانی به اعتراض برخواستند. آیا اسامی این افراد را شنیدهاید؟! یعنی شما فکر میکنید همهی این آدمها مثل من، نورسیده و معاند و... هستند؟!
ما مثل بعضی از برادران مسئول، نخواستهایم از پدران ارجمند چند شهید، استفادهی ابزاری کنیم برای توجیه تصمیمات غلط خودمان. شان و حرمت پدران شهید، نباید هزینهی بیتدبیری ما شود. اگر توانش را داریم، خودمان از تصمیمات خودمان دفاع منطقی کنیم و چند عزیز بزرگوار را سپر نکنیم. اگر بنا باشد که برای هر تصمیمی از خانوادهی بزرگوار چند شهید مایه بگذاریم، فکر میکنید در درازمدت چیزی از حرمت و اعتبار پدران شهید باقی میماند؟!
همین پدران عزیز و باشرف چند شهید که مسئولین استان، سخاوتمندانه دارند از آنها هزینه میکنند، در سال 87، و در مسجد شهدا، بنده و یکی از دوستان دیگر را دعوت کردند به هیئتشان. آن هم به منظور اعلام حمایت از ما در جریان شکایت مدیر کل سابق بنیاد شهید استان! بنده به خود اجازه ندادم از اعتبار این عزیزان بهره بگیرم برای مواجهه با یک شکایت مطبوعاتی! به ایشان عرض کردم که حمایت شما از ما، مایهی افتخار ماست، اما شان شما والاتر از این است که ما بخواهیم شما را هزینه کنیم. اگر خودمان عرضه داشتیم خودمان از نوشتهمان دفاع میکنیم. میدانید ماجرا چه بود؟!
من به یاد ندارم در نوشتههایم به کسی توهین کرده باشم. چون اساساً نیازی به این بداخلاقیها ندارم. اما تا دلتان بخواهد توهین و تهدید شنیدهام از کسانی که تصور میکردم خیلی بزرگ هستند. یکی هم همین نوشتههای شما که سرشار از اهانتهای عجیب و غریب است. و من دلیلش را نمیدانم!
گفتهاید هدف ما «کوبیدن مسئولین» است. نمیدانم از کجا به چنین قضاوتی رسیدهاید. بنظر شما بنده از به اصطلاح کوبیدن مسئولین چه نفعی میبرم؟ نکند شما هم فکر میکنید که میخواهم جای این دوستان را در ریاست فلان اداره و بهمان سازمان بگیرم؟! شاید هم فکر میکنید، استکبار جهانی بنده را مامور کرده تا این برادران را بکوبم!!!
اتفاقاً ما فکر میکنیم که این برادران مسئول، دارند جوانهای نورسیدهای را که «انقلابندبده، جنگندیده، امامندیده، شهیدندیده» هستند ولی عاشق امام و شهدایند، با تعصبات کور خود میکوبند تا نکند بگویند بالای چشمتان ابروست.
اگر برادران مسئولی که میگویند متعهد به خون شهدا و مرام و مکتب امام هستند، راست میگویند، باید هر روز با دیدن این جوانهای نورسیده و عاشق امام و شهدا، صدها بار سجدهی شکر کنند. نه اینکه به جرم مخالفت با خودشان، آنها را از دایرهی انقلاب به بیرون پرتاب کنند! مگر عیار انقلابی بودن یا نبودن، این برادران هستند؟!
از توصیههایتان به «خودسازی» سپاسگزارم.
بنده حاضرم با شمایی که حتی نامتان را هم نمینویسید، روبرو شوم و حرفهایتان را کاملتر بشنوم. اراده کنید در خدمتم.
پینوشت:
صاحب این نظر، مجدداً چند نظر دیگر را هم در واکنش به توضیحات من نوشته که به دلیل طولانی بودن، به همراه توضیحات مجدد در ادامه مطلب قرار دادهام.