یک نظر منهای کمی انصاف! + پینوشت
منظور بنده از دایه های عزیز تر از مادر این است که شما خود را حق میدانیدو همه را ناحق! (اگر منظورتان این بوده، پس در استعمال این ضربالمثل، دچار خطا شدهاید. چون این ضربالمثل، میگوید که «در کاری که به تو ربطی ندارد دخالت نکن». ما خود را حق مطلق نمیدانیم و دیگران را باطل. چند کلمه حرف داشتیم و زدیم و پاسخهای بسیار منطقیاش را هم با برچسب زدنهای عزیزان دریافت کردیم)
فکر نمیکردم یک ادمی که با 3 روزنامه همکاری دارد (بنده با 3 روزنامه همکاری نمیکنم. فقط سردبیر یک هفتهنامهی محلی هستم) اینقدر سطحی نگر باشد که جریان فعلی را با جریان فتنه مقایسه کند! (سطحینگری، احیاناً توهین که نیست؟! من همان فرمولی را که شما برای تایید و تکذیب آدمها دارید، کامل کردم. اگر میپذیرید که حضور در انقلاب و جنگ، نمیتواند لزوماً به معنای صحت اعمال افراد باشد، با هم همعقیدهایم.) باتوجه به شناختیکه خود بنده از مسئولین بنیادشهید و وادی رحمت دارم از برادران مخلص ولایی بودند. (بنده این برادران را بیش و پیش از شما میشناسم. لااقل این دو برادری را که شما مثال زدهاید را بهتر از شما میشناسم. و به خلوص و سلامت مالی و اخلاقی ایشان یقین دارم. اما اصولاً بحث ما سر این حرفها نیست. این دوستان تصمیمی گرفتهاند و عدهای به این تصمیم نقد دارند یا اصلاً تصمیم اینها را زیر سئوال بردهاند؛ آیا نمیشود؟ و آیا نباید؟! در باب ولایی بودن، برای اینکه دچار سوء تفاهم نشوید فعلاً چیزی نمیگویم.)
خود حضرت اقا که در پیام قبلی نیز فرستادم مرز خودی و ناخودی را قبول کردن نظام میدانند و مصلحت نظام! (این نکته را به برادران مسئول هم تذکر دهید تا به راحتی دیگران را متهم به زیر پا گذاشتن اصول نظام و انقلاب نکنند) بنده در اول شناختی از خودشمانداشتم ولی با پیگیری فهمیدم حتی لحن و طرز حرف زدن شمابامسئولین استان خیلی بد بوده که خود اقا روی این مساله خیلی تاکید کردن که انتقاد باشد ولی لحن درست باشد که بنده چون در تهران بودم با حرف هایی که شما میزدیدفکر میکردم مسئولین دراشتباه اند و بدبین شدم من در تهران توانستم با مدیر عامل وادی رحمت تماس بگیرم چون خود بنده همکار شما درتهران هستم (همکار ما؟!) چطور شما نتوانسته اید؟ (چه کسی گفته که ما نتوانستهایم؟!) ولی با چند نفر از دوستان فایل های برنامه مطالبه شمارا دیدم وبسیار تعجب کردم که هیچ یک از رفتار شما با حرف های حضرت آقا مطابقت نداشت!!! (بنده مثل بعضیها مدعی نیستم که بیعیب و نقصام و در اوج اخلاق و معرفت. اما شما یکی از آن برنامهها را مشخصاً مثال بزنید که نشان میدهد رفتار و گفتار من با حرفهای حضرت آقا مطابقت ندارد و بفرمایید هم که با کدام حرفهای حضرت آقا؟... روایت شما از برنامهی مطالبه، دقیقاً همان روایتی است که بعضی از این دوستانِ مسئول دارند. چون ظاهراً شما همهی این برنامهها را ندیدهاید قضاوتتان غیرمنصفانه است قطعاً. بعضی از این عزیزان مسئول، به هر پرسشی که به مذاقشان خوش نیاید، «بیادبی» میگویند. از برخوردها و پروندهسازیها و دروغپردازیهای بعد از هر برنامهی مطالبه، حرفها دارم که به احترام مردم هیچگاه منعکس نکردهام. اگر مایل باشید، بخشی از اینها را به خودتان بازگو میکنم تا دلتان به حال انقلاب یسوزد بخاطر بعضی مدیران) پس چرا انتظار دارید از شماها که فقط اسم ولایت رامیبرید (شما چند بار تکرار کردهاید که من از ولایت دم میزنم. لطف کنید یک جمله از من بیاورید که من جایی از ولایت دم زده یا از ایشان هزینه کرده باشم. مگر ولایتمداری به این است که مثل بعضیها راه به راه هوار بزنیم که من ولایتمدارم و چنین و چنانم؟! راستی شما چرا سایر فرمایشات رهبری را در مورد «ضرورت نقد مسئولین» و «مطالبه از آنها» و تذکرات مکرر ایشان به مسئولین و لزوم پاسخگویی مستدل به نقدها را مرور نمیکنید؟) این نوع ولایتمداری را و حتی بزرگترین تذکر آقا در انتقاد از مسئولین رانادیده میگیرید حمایت شود؟؟؟
ما نگفتیم شما از شهدا حمایت نکنید خودبنده از نسل دهه 60 هستم ولی خانواده های جانباز و شهدای زیادی شناختم که از شما گله مند هستند!! (من هم خانوادههای شهدا و جانبازان زیادی را میشناسم که دلشان از بنیاد و طرح همسانسازی و... خون است. نمیبینید آنها را؟/ میدانید چرا تعدادی از خانوادههای شهدا از ما گلهمند هستند؟! چون به مدد صداقت و تقوای دوستانِ مسئول، فکر میکنند ما با عمران و آبادی و ترمیم خرابیها و رفع نواقص مزار شهدا مخالفیم. مصاحبهی مدیر کل بنیاد را بخوانید تا ببینید که چگونه سعی دارد تا از منتقدین طرح همسانسازی، چهرههایی مخالف آبادی و تعمیر آسیبدیدگیها و تسهیل آمد و شد به مزار شهدا معرفی کند. ظاهراً شما هم هیچ یک از حرفهای ما را نخواندهاید و همینگونه فکر میکنید. آیا ضرورتی دارد که بازگو کنم حرفهای منتقدین را؟!)
اما در مورد مسئول وادی رحمت که گفته اند شخص خاصی است من هم اگر جای ایشان بودم همین رامیگفتم. بنده بابررسی که کردم اکثرکسانی که در این قضیه هستن شما به ایشان خط دادید و جوسازی کردید (این حرفها دقیقاً مشابه همان حرفهای برادرِ مسئول است. یعنی شما فکر میکنید اینهمه آدم که در این کشور و شهر به مسئلهی همسانسازی مزار شهدا منتقدند، از من خط میگیرند؟! یعنی شما برای هیچ یک از افراد، هیچ بهرهای از قدرت تفکر و تحلیل قائل نیستید؟! حتی یک درصد هم احتمال نمیدهید که این افراد، آدمهای عاقلی باشند؟! فکر نمیکنید دارید زیادی بنده را بزرگ میکنید؟! البته بنده افتخار میکنم که در این موضوع، تنها نیستم.) واینکه شمافعلا خیلی مانده ایدتا بتوانید حتی در مورد جایگزین شدن مسئولین حرف بزنید (آفرین بر قدرت تشخیصتان!) شماایده های خودرابه کدامین ارگان داده اید؟ (اگر مسئولین، نظرات و ایدههای ما را ندیدهاند، چگونه دارند موضع میگیرند و اتهامزنی میکنند؟ اصلاً آنها از کدام یک از نظرات منتقدین بدشان آمده؟! یا بهتر است بپرسم، کدامیک از نظرات آنها را خواندهاند؟ ما هر آنچه به ذهنمان میرسید، در نشریهمان منتشر کردهایم. اگر نخواندهاند، کوتاهی کردهاند و اگر خواندهاند پس بهانهجویی برای چیست؟ آیا حتماً باید نامهای مینوشتیم و به شکل محرمانه تقدیمشان میکردیم تا به رسالتمان عمل کرده باشم؟! نکند شما هم مثل بعضی از مسئولین فکر میکنید که هر مطلبی را قبل از انتشار در نشریه، تقدیم حضور مسئولین کنیم؟! آن وقت محل اعراب رسانه چیست در این میان؟ ما روزنامهنگاریم و نه کارمند فلان ارگان. حرفهای ما مکتوب میشود و حتی اسم و عکسمان را هم میزنیم کنارمطلبمان. قبلاًهم گفتم که تعدادی از دوستان، نشستند و طرحهای پیشنهادی را نوشتند و با تیتر «پیشنهادات عملیاتی برای بهسازی مزار شهدا» منتشر کردند. اما مگر مشکل مسئولین، پیشنهاد و راهکار است؟)
انچه که من دیدم فقط در وبلاگ های شما وآنان که با جوساری شما راه انداخته اندبالحن خیلی بدی در موردمسئولان بنیادشهید ووادی رحمت حرف زده شده خود بنده که روی این مساله حساس شدم با مسئول وادی رحمت تماس گرفتم خود ایشان گفتند با اینکه طرح بنیادشهیدبوده ولی نه وادی رحمت درمورد ارائه طرح از طریق دوستان به شما گفته سده که بیایید ازنزدیک نکته نظرات خودراارائه دهید ولی شماگفته اید امتحان دارم و دیگر پیگیر نشدید مگر شهدا که اینقدر برایتان مهم است ارزش آن را نداشت که ازامتحان بزنید یا بعد آن بروید؟؟؟؟البته ایشان گفتن بازهم مشکلی برای شنیدن حرفهاو نظرات ندارند ولی باید نظرات به بنیاد شهید ارجاع داده شود .
(بنده، دانشآموز یا دانشجو نیستم که امتحان داشته باشم؛ هر چند اگر هم امتحان داشتم، از خیر امتحان نمیگذشتم. ایشان با ملاحظهی شرایط خود، وقتی را تنظیم کرده بودند که در آن ساعت، امکان حضور نداشتم... اما مزید اطلاع شما، عرض میکنم که چند روز پیش از این قرار یکطرفه، بنده یک بار حضوری و یک بار هم تلفنی با ایشان صحبت کرده بودم. بعد از جلسهای که موضوعش چیزی دیگری بود، قریب یکساعت با هم صحبت کردیم. آن روز، سابقهی مسئلهی همسانسازی در تبریز را (سال87) برایشان شرح دادم. در آن سال، نه ایشان مدیر وادی رحمت بود و نه مدیرکل فعلی بنیاد بر مسند؛ نوشتههای دوستان را در سال 87 نشانشان دادم. حتی عکسهایی که عکاسان از بهسازی مزار شهدا در سایر شهرها ارسال کرده بودند برای ارائهی مدلهای پیشنهادی به ایشان نشان دادم و خواهش کردم که با تامل بیشتری عمل کرده و عجله نکنند. و خواهش کردم که ابتدا فاز اول را با رفع کاستیهای فرهنگیاش و نصب نشانههایی مثل پرچم و... کامل کنند و بعد بروند سراغ فاز دوم. گفتند نظرات خود را بدهید. من هم بعضی از نوشتههای دوستان و خودم را دادم و گفتم حرفها همین است. اما باز هم خواهیم نوشت. چند روز بعد هم به مناسبتی دیگر، تماسی تلفنی با ایشان داشتم که با تندی و عصبانیتی عجیب، از در تهدید و هشدار و... درآمدند متاسفانه. برخوردها و مصاحبههای بعدی ایشان هم نشان داد که بنا ندارند موضوعی فرهنگی را پیگیر باشند و بیشتر به دنبال متهم کردن «فرد خاص» هستند. اینکه با صراحت گفتهاند «فرد خاص» با رئیس بنیاد شهید مشکل شخصی دارد، اتهام کوچکی نیست. شواهد و مدارک مستندی را که برای اثبات این اتهام دارند، انشاالله در روز حساب ازشان خواهم خواست...)
ما مثل بعضی از برادران مسئول، نخواستهایم از پدران ارجمند چند شهید، استفادهی ابزاری کنیم برای توجیه تصمیمات غلط خودمان. شان و حرمت پدران شهید، نباید هزینهی بیتدبیری ما شود. اگر توانش را داریم، خودمان از تصمیمات خودمان دفاع منطقی کنیم و چند عزیز بزرگوار را سپر نکنیم. اگر بنا باشد که برای هر تصمیمی از خانوادهی بزرگوار چند شهید مایه بگذاریم، فکر میکنید در درازمدت چیزی از حرمت و اعتبار پدران شهید باقی میماند؟!
در موردهمین مساله هم از آقای جلالی سوال پرسیدم که این مساله درست میباشد یا نه؟گفتن خانواده های شهداخودشان از 13 سال پیش پیگیر این ساماندهی هستن وخودانان درخواست مسقفسازی داشته اند، که به بنده گفتن مدارک انان موجود است وگفتن اینان نماینده های خانواده های شهدا بودند که هیئت خانواده هایشهدا هستند که قرار شد برای یافتن واقعیت مدارک به بنده ارسال شود! (راست گفتهاند. خانوادهی شهدا، پیگیر ساماندهی، رفع نواقص و موانع، اصلاح معابر و مسقفسازی بودهاند و نه همسانسازی و حذف نشانههای فرهنگی و نوشتههای ارزشمند سنگ مزارها. اما مستحضر باشید که اصولاً در ابتدا مسقفسازی در دستور کار نبوده [سند میخواهید؟ بروید جوابیهی بنیاد شهید استان و ماکتِ طرح آنها را در مرداد87 مندرج در هفتهنامهی آذرپیام، ببینید] بعد از اعتراضها و انتقادات خانوادهها و فعالین فرهنگی، بر اساس مصوبهی شورای شهر تبریز، در سال89 تصمیم بر مسقفسازی گرفته شد. بنده عرض کرده بودم که در سال 87، به دعوت پدران شهدا، به مسجد شهدا رفتیم و پای حرفهایشان نشستیم. از جمله موضوعاتی که خیلی از آن شاکی بودند یکی هم مربوط میشد به نحوهی ساماندهی فاز اول. همین عزیزان میگفتند که قرارمان فقط مسقفسازی و رفع موانع بود ولی اینها همه چیز را عوض کردند! باور میکنید؟!) حالا بیبینیم شما انصاف نداشتیدکه این حرفهارا نوشتید یا بنده؟
شما اندکی آگاهیتان را افزایش دهید
*از حساسیت و پیگیری شما سپاسگزارم. ای کاش مسئولین مربوطه هم به جای هشدار و تهدید و اتهامزنی، زبانِ مفاهمه را انتخاب میکردند. آن وقت میدیدند که با باندی پلید مواجه نیستند!
ظاهراً اهل تبریزید و به برادران مسئول هم دسترسی دارید. دعوت میکنم به جای قضاوتهای یکطرفه و مبتنی بر شنیدهها، اولاً مطالب را به دقت بخوانید و ثانیاً یک بار هم اراده کرده و پای حرف تعدادی از منتقدین بنشینید. نمیگویم با من حرف بزنید؛ لااقل بروید با معصومه سپهری، سید نورالدین عافی، محمداسماعیل سعیدی، بهزاد پروینقدس و... حرف بزنید. اگر هم در تهران هستید، دقایقی را با علیرضا کمری، دکتر کوشکی، سردار قاسمی، سردار باقرزاده و... در این مورد صحبت کنید تا یقین کنید که پیش کشیدن «فرد خاص»، صرفاً دستاویزی برای توجیه اقدامات و تصمیمات مسئولین بوده و نه چیز دیگر.
* اصرار نمی کنم که اسم کامل تان را بنویسید. ولی لااقل نشانه ای مانند ایمیل یا وبلاگ از خود برجای بگذارید تا توضیحات دیگری را تقدیم کنم.