همه از خداییم و بسوی خدا می رویم

از محبت‌های برآمده از صدق و صفای کلیه‌ی عزیزانی که با ابراز همدردی، مایه‌ی تسلی خاطر شدند صمیمانه سپاسگزارم. خداوند همه‌ی ما را عاقبت بخیر نموده و با اولیاء و ابرار و شهداء محشور فرماید.

آقای نماینده! سرت را برگردان

آقای نماینده! باور کنید جلب اعتماد مردم راحتتر از آن است که شما فکر میکنید. چرا خود را به هر رنگی درمیآورید و خود را به زحمت میاندازید تا مورد اقبال مردم واقع شوید؟ مگر ندیدید چه ساده فرستادندتان مجلس؟ راستی تحلیل کردید کیفیت آرایتان را؟ فهمیدید که چه کسانی و چرا به شما رای دادند؟ می‌دانید چرا؟

چون فیلمهای مذاکرات مجلس را که شما دارید در آنها از بیمهی قالیبافان حرف میزنید دیدند. چون شنیدهاند که شما برای اجرایی شدن بیمهی کارگران ساختمانی تلاش کردهاید. کاری به این نداریم که هر کدامتان چقدر در این مصوبات موثر بودهاید، اما به هر حال اقدامی بود به نفع طبقهای مستضعف و رنجدیده. و همانها بودند که روز جمعه شما را مشعوف کردند... میبینید جلب رای مردم چقدر آسان است؟ کافیست بفهمند که خدمتی به آنها کردهاید، آن وقت سخاوتمندانه به شما رو خواهند کرد. با این حساب، حیف نیست به جای غرق شدن در دنیای دردهای مردمانِ رنجدیده و فراموش شده، بشوید بلندگوی خَرپولهای فوتبالیست و بخاطر نتیجهی داوری یک منازعهی مثلاً ورزشی، فرصت تریبون خانهی ملت را بسوزانید؟

حساب کردهاید که اگر به جای مرثیهسرایی برای بیدردهای عافیتزدهای که از سرِ خوشی راه افتادهاند دنبال توپ گرد، از مردمان حاشیهنشین و فراموششدهی شهرتان سخن میگفتید، امروز بند نوجوانان و جوانان زندان تبریز میزبان بر و بچههای معصوم محلات ملازینال و احمدآباد و تنکه درهسی نبود؟

تحریم «عدالت» در شعارهای انتخاباتی/عدالتخواهی، شاید وقتی دیگر!

درد بزرگی که در همه‌ی ادوار مجلس وجود داشته و این بار نیز مستدام است، این است که داوطلبان نمایندگی مجلس برآورد مشخصی از مسیری که در پیش گرفته‌اند ندارند و صرفاً در تلاش‌اند تا در انتخابات «پیروز» شوند؛ فقط می‌خواهند به مجلس بروند و نماینده شوند و نسبت به مرحله‌ی بعد از پیروزی، هیچ تصوری ندارند. حتی به جرات می‌توان ادعا کرد که اکثر داوطلبان نمایندگی، نمی‌دانند که «چرا می‌خواهند نماینده شوند». این روزها که به سراغ داوطلبان می‌رویم و از آنها پرسش می‌کنیم در باب چرایی داوطلب شدن‌شان، با پاسخ‌های مبهم، مبتذل، کم‌مایه، کلی، عامیانه و دم‌دستی روبرو می‌شویم. پاسخ‌هایی که نشان می‌دهند، این داوطلبان، منشور فکری مشخص و مدونی نداشته و با انگیزه‌های غیرکاربردی و غیرمهم وارد رقابت شده‌اند. انگیزه‌هایی که بخش قابل توجهی از آنها، وهن ملت و تحقیر مجلس شورای اسلامی هستند.

حتی مشاهیر هم چنین وضعیتی دارند. نام‌های بزرگی که در لیست‌های انتخاباتی مختلف جای گرفته‌اند و یا به پشتوانه‌ی مسئولیت‌های قبلی‌شان، نام‌ِشان بیش از بقیه بر سر زبان‌هاست، ضرورتی به داشتن نظام فکری ندیده‌اند و صرفاً به مصادیقی از ناکارآمدی‌ها و ضعف‌های موجود پرداخته‌اند که به واقع، دانستن آنها هنری برای یک نماینده محسوب نمی‌شود. چرا که بسیاری از مردم نیز دقیقاً همان مسائل را‌حتی بهتر و عمیق‌تر از خیلی‌ها می‌دانند.

این ضعف مفرطی که بر غالب داوطلبان نمایندگی مجلس حاکم است، کمتر مورد توجه و محل پرسش اهل فکر و رسانه واقع شده و برای همین هم حاشیه‌ی امنی برای داوطلبان ایجاد شده تا با توسل به سوژه‌های مبتذل و محقر، موج سواری کنند.

مثلاً یکی آمده و کمپین تظلم خواهی راه انداخته برای تراختور و از ملت می‌خواهد که به این کمپین پیوسته و مراتب اعتراض خود را به داوری بازی استقلال و تراختور اعلام کنند‌.

آن دیگری بزم طنز و طرب راه انداخته و صمد و ممد را به مدد خواسته؛ از خانواده‌ها هم دعوت کرده که در این بزم حاضر شده و با جناب مهندس میثاق ببندند.

فلانی بروشور درآورده و هر چه در دور و برتان می‌بینید را ردیف کرده و گفته که «آیا می‌دانید که باعث و بانی همه‌ی این‌ها آقای دکتر است؟» فقط یک چیز را فراموش کرده که بنویسد، آن هم این اکسیژنی است که داریم استنشاقش می‌کنیم!

چهره‌ی دیگری، گیر داده به مدیری که او را از سمت قبلی‌اش عزل کرده و همه‌ی همتش را برای روکم کنی از او معطوف کرده؛ از ده جمله‌ای که بیان می‌کند، هشت جمله‌اش برمی‌گردد به همان مدیری که مسبب عزلش بوده.

گروهی بنا را بر انتقاد از دولت گذاشته و شعارشان انتقاد از دولت است؛ غافل از اینکه این دولت، دو سال دیگر، دوره‌ی مسئولیتش تمام می‌شود. بعدش می‌خواهند چکار کنند؟! آیا اصولاً انتقاد از دولت، برنامه است؟!

این قبیل دستاویزها حکایت از این دارند که بخش قابل توجهی از داوطلبان، مجلس را جدی نگرفته‌اند. و هنوز هم مجلس را محلی برای دستیابی به برخی فرصت‌ها مانند عزل و نصب مدیران و کسب فلان امتیازات و عقده گشایی از فلان جریان و... می‌دانند. حتی شرط تحصیلات فوق لیسانس هم نتوانست این درد را التیام بخشیده و باعث ارتقای جایگاه مجلس در نگاه داوطلبان شود. دکتر یا کارشناس ارشدی که با شعر و شال قرمز و عینک و تراختورسواری می‌خواهد به مجلس برود، معلوم است که نمی‌تواند عصاره‌ی فضائل ملت باشد.

یک غفلت بزرگ دیگر نیز در این هیاهو صورت گرفت که متاسفانه باز هم مورد توجه و مطالبه‌ی افکار عمومی و خواص واقع نشد. ما کمتر دیدیم که داوطلبان نمایندگی مجلس، با شعار افتخارآمیز عدالتخواهی پیش بیایند. اگر هم احیاناً کسی از عدالت سخن گفت، تصویری ناقص، نحیف و منفعل از عدالت ارائه کرد که هیچ نسبتی با روح الهی عدالت نداشت.

ما ندیدیم که کسی با برجسته‌سازی این مفهوم ارزشمند، لااقل به دنبال غربت‌زدایی از یک اصل الهی باشد. سکوت سنگینی که بر نخبگان حزب اللهی و سینه چاکان مستضعفین در این زمینه حاکم شد، غیرقابل توجیه است. حتی داوطلبان حزب اللهی هم نخواستند که چنین محوری را برای حرکت برگزینند. آنها هم با همان ادبیاتی وارد میدان شدند که دیگران. آنها هم از تراختور گفتند، دیگران هم. ندیدیم و نشنیدیم که کسانی از موجهین و السابقون، ائتلاف عدالتخواهان را تشکیل دهد. آشکارا، قهرِ عمومی با عدالتخواهی را به تماشا نشستیم. حتی برای تظاهر هم که شده، کسی در اطراف عدالت، قدم نزد. دردآور است که حتی محبین انقلاب اسلامی و آنها که اعتبارشان به آرمانخواهیِ گذشته‌شان است، اعتباری به عدالتخواهی و حقوق مستضعفین و... قائل نیستند. چرا؟ آیا اولویت‌های انقلاب اسلامی عوض شده‌اند یا... یا اینکه ریگی به کفش داریم و می‌ترسیم از عدالت سخن بگوییم در حالی که با آن هیچ نسبتی نداریم؟

«تحریم عدالتخواهی» نشانه‌ی خوبی برای مجلسی که می‌خواهد در «دهه‌ی پیشرفت و عدالت» زمام امور کشور را به دست بگیرد، نیست.

مردم باز هم پشت در ماندند

تعبیر عجیبی دارد حضرت امام(ره) که از بس بسیار شنیده‌ایمش چندان به تعمق در آن بها نمی‌دهیم و صرفاً به تکرار بی‌مغز این قبیل تعابیر بسنده می‌کنیم. ایشان در اهمیت مجلس می‌فرمایند:«مجلس عصاره‌ی فضائل ملت است». یعنی هر چه فضیلت در مردم سراغ داریم باید در نمایندگان مجلس عینیت یابد. معیار سختی است انصافاً. با این حساب و کتاب، قاعدتاً هر کسی نباید در خود این استعداد را ببیند که به چنان جایگاهی برسد. اما عجیب است که می‌بینیم خیلی‌ها بی‌توجه به چنین معیاری، خود را عصاره‌ی فضیلت‌های ملت دانسته و به پشتوانه‌ی زر و سیم و قبیله و طایفه، عزم مجلس کرده‌اند. خب؛ ایرادی نیست.بالاخره مجلس باید نماینده داشته باشد. اما گویا عیار نمایندگی ملت، در سنجه‌ی بعضی‌ها، زیادی پایین آمده و فیلتری که ملت، نمایندگانش را از آن عبور می‌دهد، روزنه‌هایش زیاده گشاد شده. آدم‌های محترمی که در خوشبینانه‌ترین حالت، افرادی در ردیف آدم‌های معمولی جامعه هستند، با دستاویز قرار دادن «احساس تکلیف» و «قصد خدمت»و... دوره افتاده‌اند در جامعه که به ما رای بدهید. این افراد، که ادعا می‌کنند عصاره‌ی فضائل ملت هستند، در مواجهه با پرسش‌هایی ناظر بر نیازهای کشور و راه‌های رسیدن به نقطه‌ی مطلوب، به درد دل‌های کوچه بازاری می‌پردازند. این در حالی است که در دهه‌ی چهارم انقلاب اسلامی، که قاعدتاً دوره‌ی بلوغ انقلاب است، دیگر نباید مجال میدان‌داری به افراد معمولی داد. اگر هم در گذشته چنین خبطی صورت گرفته، ثمراتش را در عملکرد مجلس دیده‌ایم. بنابراین دلیلی ندارد که همچنان به عصاره‌های قبائل سیاسی اعتماد کرده و فرصت بزرگی به نام مجلس شورای اسلامی را فدای مصلحت‌اندیشی‌های ویرانگر سیاسیون نماییم.
قبائل سیاسی، از قدیم‌الایام با «ملت» بیگانه بوده‌اند. آنها بیشترین نقشی که به ملت داده‌اند، نقش سیاهی لشکری بوده که برای شکست دادن رقیب به کار می‌آیند و بس. امروز اگر شعارها و بیانیه‌های قبائل سیاسی را بخوانیم، دقیقاً غیبت مردم و دغدغه های اصلی آنها را احساس می‌کنیم. قبائل سیاسی دارند داد می‌زنند که برای رو کم کنی از قبیله‌ی رقیب وارد میدان شده‌اند و نه گشودن گرهی از گره‌های نظام و مردم. دعوا بر سر این نیست که چگونه به مردم خدمت شود، منازعه بر سر شکست دادن رقیب سیاسی است و نه چیز دیگر. برای همین هم مدام دارند مردم را از رقیب می‌ترسانند و می‌گویند اگر به ما رای ندهید فلانی‌ها پیروز خواهند شد و آن وقت چنین خواهد شد و چنان.
مردم به اعتبار تجربه‌ای که از گذشته اندوخته‌اند، همپای انقلاب اسلامی به بلوغ رسیده و به خوبی در حال رصد وضعیت میدان رقابت هستند. آنها به واقع دارند دنبال خودشان می‌گردند در این میدان. براستی مردم در کجای مناسبات گروه‌های سیاسی جای دارند؟ وزن آنها چگونه محاسبه می‌شود؟ چرا گروه‌های سیاسی، همچنان در پشت درهای بسته دارند برای مردم لیست‌نویسی می‌کنند؟ با این وصف آیا مردم به گروهای معامله‌گر سیاسی اعتماد خواهند کرد؟ و آیا جریانی از دل این فعالین سیاسی شکل خواهد گرفت که مردم را بازیگر اصلی انتخابات فرض کرده و بر مبنای مطالبات آنها عمل کند؟
از غیبت مردم در مناسبات قبائل سیاسی که بگذریم، بی‌توجهی تعمدی به برخی خطوط آشکار در کلام رهبر انقلاب نیز عجیب به نظر می‌رسد. چندی پیش که ایشان در مقام نقد سال‌های حیات جمهوری اسلامی، به برخی نقاط ضعف اشاره کردند، انتظار این بود که گروه‌های سیاسی و کسانی که خود را به اصطلاح «سرباز ولایت» و «عصاره‌ی فضائل ملت» می‌دانند، ادبیات خود را بر مبنای این راهبردها شکل دهند. مسائلی همانند «اشرافیگری مسئولین»، «توجه به فرعیات و غفلت از مسائل اصلی»، «نبود پیشرفت مطلوب و مورد توقع در اخلاق، معنویت و تزکیه نفس بموازات پیشرفتهای علمی»، «عدم رسیدن به عدالت اجتماعی مطلوب اسلام» و... نه تنها مورد توجه واقع نشده‌اند، بلکه به صورت کاملاً تعمدی تلاش می‌شود تا افکار عمومی نیز این موضوعات را پیگیری نکند.
غیبت مردم و مطالبات اصلی نظام در گفتمان غالب بر قبائل سیاسی، نشانه‌های خوبی نیست. نخبگان متعهد، اگر می‌خواهند خدمتی به مردم کنند، روشنگری در قبال انحراف حاکم بر مشی گروه‌های سیاسی و بازخوانیِ جایگاه مردم در جمهوری اسلامی را تکلیف خود بدانند.