تحریم «عدالت» در شعارهای انتخاباتی/عدالتخواهی، شاید وقتی دیگر!
درد بزرگی که در همهی ادوار مجلس وجود داشته و این بار نیز مستدام است، این است که داوطلبان نمایندگی مجلس برآورد مشخصی از مسیری که در پیش گرفتهاند ندارند و صرفاً در تلاشاند تا در انتخابات «پیروز» شوند؛ فقط میخواهند به مجلس بروند و نماینده شوند و نسبت به مرحلهی بعد از پیروزی، هیچ تصوری ندارند. حتی به جرات میتوان ادعا کرد که اکثر داوطلبان نمایندگی، نمیدانند که «چرا میخواهند نماینده شوند». این روزها که به سراغ داوطلبان میرویم و از آنها پرسش میکنیم در باب چرایی داوطلب شدنشان، با پاسخهای مبهم، مبتذل، کممایه، کلی، عامیانه و دمدستی روبرو میشویم. پاسخهایی که نشان میدهند، این داوطلبان، منشور فکری مشخص و مدونی نداشته و با انگیزههای غیرکاربردی و غیرمهم وارد رقابت شدهاند. انگیزههایی که بخش قابل توجهی از آنها، وهن ملت و تحقیر مجلس شورای اسلامی هستند.
حتی مشاهیر هم چنین وضعیتی دارند. نامهای بزرگی که در لیستهای انتخاباتی مختلف جای گرفتهاند و یا به پشتوانهی مسئولیتهای قبلیشان، نامِشان بیش از بقیه بر سر زبانهاست، ضرورتی به داشتن نظام فکری ندیدهاند و صرفاً به مصادیقی از ناکارآمدیها و ضعفهای موجود پرداختهاند که به واقع، دانستن آنها هنری برای یک نماینده محسوب نمیشود. چرا که بسیاری از مردم نیز دقیقاً همان مسائل راحتی بهتر و عمیقتر از خیلیها میدانند.
این ضعف مفرطی که بر غالب داوطلبان نمایندگی مجلس حاکم است، کمتر مورد توجه و محل پرسش اهل فکر و رسانه واقع شده و برای همین هم حاشیهی امنی برای داوطلبان ایجاد شده تا با توسل به سوژههای مبتذل و محقر، موج سواری کنند.
مثلاً یکی آمده و کمپین تظلم خواهی راه انداخته برای تراختور و از ملت میخواهد که به این کمپین پیوسته و مراتب اعتراض خود را به داوری بازی استقلال و تراختور اعلام کنند.
آن دیگری بزم طنز و طرب راه انداخته و صمد و ممد را به مدد خواسته؛ از خانوادهها هم دعوت کرده که در این بزم حاضر شده و با جناب مهندس میثاق ببندند.
فلانی بروشور درآورده و هر چه در دور و برتان میبینید را ردیف کرده و گفته که «آیا میدانید که باعث و بانی همهی اینها آقای دکتر است؟» فقط یک چیز را فراموش کرده که بنویسد، آن هم این اکسیژنی است که داریم استنشاقش میکنیم!
چهرهی دیگری، گیر داده به مدیری که او را از سمت قبلیاش عزل کرده و همهی همتش را برای روکم کنی از او معطوف کرده؛ از ده جملهای که بیان میکند، هشت جملهاش برمیگردد به همان مدیری که مسبب عزلش بوده.
گروهی بنا را بر انتقاد از دولت گذاشته و شعارشان انتقاد از دولت است؛ غافل از اینکه این دولت، دو سال دیگر، دورهی مسئولیتش تمام میشود. بعدش میخواهند چکار کنند؟! آیا اصولاً انتقاد از دولت، برنامه است؟!
این قبیل دستاویزها حکایت از این دارند که بخش قابل توجهی از داوطلبان، مجلس را جدی نگرفتهاند. و هنوز هم مجلس را محلی برای دستیابی به برخی فرصتها مانند عزل و نصب مدیران و کسب فلان امتیازات و عقده گشایی از فلان جریان و... میدانند. حتی شرط تحصیلات فوق لیسانس هم نتوانست این درد را التیام بخشیده و باعث ارتقای جایگاه مجلس در نگاه داوطلبان شود. دکتر یا کارشناس ارشدی که با شعر و شال قرمز و عینک و تراختورسواری میخواهد به مجلس برود، معلوم است که نمیتواند عصارهی فضائل ملت باشد.
یک غفلت بزرگ دیگر نیز در این هیاهو صورت گرفت که متاسفانه باز هم مورد توجه و مطالبهی افکار عمومی و خواص واقع نشد. ما کمتر دیدیم که داوطلبان نمایندگی مجلس، با شعار افتخارآمیز عدالتخواهی پیش بیایند. اگر هم احیاناً کسی از عدالت سخن گفت، تصویری ناقص، نحیف و منفعل از عدالت ارائه کرد که هیچ نسبتی با روح الهی عدالت نداشت.
ما ندیدیم که کسی با برجستهسازی این مفهوم ارزشمند، لااقل به دنبال غربتزدایی از یک اصل الهی باشد. سکوت سنگینی که بر نخبگان حزب اللهی و سینه چاکان مستضعفین در این زمینه حاکم شد، غیرقابل توجیه است. حتی داوطلبان حزب اللهی هم نخواستند که چنین محوری را برای حرکت برگزینند. آنها هم با همان ادبیاتی وارد میدان شدند که دیگران. آنها هم از تراختور گفتند، دیگران هم. ندیدیم و نشنیدیم که کسانی از موجهین و السابقون، ائتلاف عدالتخواهان را تشکیل دهد. آشکارا، قهرِ عمومی با عدالتخواهی را به تماشا نشستیم. حتی برای تظاهر هم که شده، کسی در اطراف عدالت، قدم نزد. دردآور است که حتی محبین انقلاب اسلامی و آنها که اعتبارشان به آرمانخواهیِ گذشتهشان است، اعتباری به عدالتخواهی و حقوق مستضعفین و... قائل نیستند. چرا؟ آیا اولویتهای انقلاب اسلامی عوض شدهاند یا... یا اینکه ریگی به کفش داریم و میترسیم از عدالت سخن بگوییم در حالی که با آن هیچ نسبتی نداریم؟
«تحریم عدالتخواهی» نشانهی خوبی برای مجلسی که میخواهد در «دههی پیشرفت و عدالت» زمام امور کشور را به دست بگیرد، نیست.