مردم باز هم پشت در ماندند
تعبیر عجیبی دارد حضرت امام(ره) که از بس بسیار شنیدهایمش چندان به تعمق در آن بها نمیدهیم و صرفاً به تکرار بیمغز این قبیل تعابیر بسنده میکنیم. ایشان در اهمیت مجلس میفرمایند:«مجلس عصارهی فضائل ملت است». یعنی هر چه فضیلت در مردم سراغ داریم باید در نمایندگان مجلس عینیت یابد. معیار سختی است انصافاً. با این حساب و کتاب، قاعدتاً هر کسی نباید در خود این استعداد را ببیند که به چنان جایگاهی برسد. اما عجیب است که میبینیم خیلیها بیتوجه به چنین معیاری، خود را عصارهی فضیلتهای ملت دانسته و به پشتوانهی زر و سیم و قبیله و طایفه، عزم مجلس کردهاند. خب؛ ایرادی نیست.بالاخره مجلس باید نماینده داشته باشد. اما گویا عیار نمایندگی ملت، در سنجهی بعضیها، زیادی پایین آمده و فیلتری که ملت، نمایندگانش را از آن عبور میدهد، روزنههایش زیاده گشاد شده. آدمهای محترمی که در خوشبینانهترین حالت، افرادی در ردیف آدمهای معمولی جامعه هستند، با دستاویز قرار دادن «احساس تکلیف» و «قصد خدمت»و... دوره افتادهاند در جامعه که به ما رای بدهید. این افراد، که ادعا میکنند عصارهی فضائل ملت هستند، در مواجهه با پرسشهایی ناظر بر نیازهای کشور و راههای رسیدن به نقطهی مطلوب، به درد دلهای کوچه بازاری میپردازند. این در حالی است که در دههی چهارم انقلاب اسلامی، که قاعدتاً دورهی بلوغ انقلاب است، دیگر نباید مجال میدانداری به افراد معمولی داد. اگر هم در گذشته چنین خبطی صورت گرفته، ثمراتش را در عملکرد مجلس دیدهایم. بنابراین دلیلی ندارد که همچنان به عصارههای قبائل سیاسی اعتماد کرده و فرصت بزرگی به نام مجلس شورای اسلامی را فدای مصلحتاندیشیهای ویرانگر سیاسیون نماییم.
قبائل سیاسی، از قدیمالایام با «ملت» بیگانه بودهاند. آنها بیشترین نقشی که به ملت دادهاند، نقش سیاهی لشکری بوده که برای شکست دادن رقیب به کار میآیند و بس. امروز اگر شعارها و بیانیههای قبائل سیاسی را بخوانیم، دقیقاً غیبت مردم و دغدغه های اصلی آنها را احساس میکنیم. قبائل سیاسی دارند داد میزنند که برای رو کم کنی از قبیلهی رقیب وارد میدان شدهاند و نه گشودن گرهی از گرههای نظام و مردم. دعوا بر سر این نیست که چگونه به مردم خدمت شود، منازعه بر سر شکست دادن رقیب سیاسی است و نه چیز دیگر. برای همین هم مدام دارند مردم را از رقیب میترسانند و میگویند اگر به ما رای ندهید فلانیها پیروز خواهند شد و آن وقت چنین خواهد شد و چنان.
مردم به اعتبار تجربهای که از گذشته اندوختهاند، همپای انقلاب اسلامی به بلوغ رسیده و به خوبی در حال رصد وضعیت میدان رقابت هستند. آنها به واقع دارند دنبال خودشان میگردند در این میدان. براستی مردم در کجای مناسبات گروههای سیاسی جای دارند؟ وزن آنها چگونه محاسبه میشود؟ چرا گروههای سیاسی، همچنان در پشت درهای بسته دارند برای مردم لیستنویسی میکنند؟ با این وصف آیا مردم به گروهای معاملهگر سیاسی اعتماد خواهند کرد؟ و آیا جریانی از دل این فعالین سیاسی شکل خواهد گرفت که مردم را بازیگر اصلی انتخابات فرض کرده و بر مبنای مطالبات آنها عمل کند؟
از غیبت مردم در مناسبات قبائل سیاسی که بگذریم، بیتوجهی تعمدی به برخی خطوط آشکار در کلام رهبر انقلاب نیز عجیب به نظر میرسد. چندی پیش که ایشان در مقام نقد سالهای حیات جمهوری اسلامی، به برخی نقاط ضعف اشاره کردند، انتظار این بود که گروههای سیاسی و کسانی که خود را به اصطلاح «سرباز ولایت» و «عصارهی فضائل ملت» میدانند، ادبیات خود را بر مبنای این راهبردها شکل دهند. مسائلی همانند «اشرافیگری مسئولین»، «توجه به فرعیات و غفلت از مسائل اصلی»، «نبود پیشرفت مطلوب و مورد توقع در اخلاق، معنویت و تزکیه نفس بموازات پیشرفتهای علمی»، «عدم رسیدن به عدالت اجتماعی مطلوب اسلام» و... نه تنها مورد توجه واقع نشدهاند، بلکه به صورت کاملاً تعمدی تلاش میشود تا افکار عمومی نیز این موضوعات را پیگیری نکند.
غیبت مردم و مطالبات اصلی نظام در گفتمان غالب بر قبائل سیاسی، نشانههای خوبی نیست. نخبگان متعهد، اگر میخواهند خدمتی به مردم کنند، روشنگری در قبال انحراف حاکم بر مشی گروههای سیاسی و بازخوانیِ جایگاه مردم در جمهوری اسلامی را تکلیف خود بدانند.
+ نوشته شده در دوشنبه ۱ اسفند ۱۳۹۰ ساعت 22:20
توسط روحالله رشيدي
|