رسانه هایی برای «تایید» و «تبلیغ»
«تیره نمایی» نیز از آن واژه هایی است که بصورت «فله ای» در ادبیات سیاسی و اجتماعی ما بکار گرفته می شود. یعنی کمتر کسی است که این اصطلاح را بکار ببرد و در عین حال به معنای حقیقی آن باور داشته باشد، یا لااقل در موضع و موقع حقیقی اش بکار بگیرد. از این روست که مطبوعات محلی ما، مدام مورد نصیحت مدیران _ از ریز تا درشت _ واقع می شوند که از تیره نمایی بپرهیزند. غالباً نیز آنچه از تیره نمایی مراد می شود، اشاره است به «انتقاد». که در این صورت، اتفاقاً در مورد رسانه های محلی، جریان به شکل معکوسی برقرار است. یعنی مطبوعات و صدا و سیمای محلی، صبغه «انتقادی» ندارند. رسانه های محلی، بیش از اندازه «کانالیزه» شده اند. «کانالیزه» بدین معنی که خوراک عمده این رسانه ها، قول و فعل مدیران است. به واقع مدیران هستند که محتوای غالب مطبوعات را شکل می دهند. و اگر روزی، مدیران تصمیم به تحریم خبری مطبوعات بگیرند، قهراً باید با «صفحات سفید» بر روی دکه های مطبوعاتی و حتی پایگاه های خبری مواجه باشیم. به بیان خیلی ساده، محتوا و حتی جهت گیری رسانه های محلی، جز قول و فعل مدیران نیست.
یک بررسی ساده و سرانگشتی از محتوای این رسانه ها، به روشنی نشان خواهد داد که نسبت اخبار و تحلیل های انتقادی و چالش برانگیز (و به قول مدیران، تیره نمایی) به اخبار و تحلیل های یکسویه و از زبان مدیران، خیلی ناچیز است. حجم انتقاد به قدری اندک است که اساساً مردم ما، مطبوعات محلی خود را «مطبوعات منتقد» نمی شناسند.
آنچه از «تیره نمایی» تعبیر می شود، اگر اشاره به قلب واقعیات و بزرگنمایی کاستی های جزئی باشد، قطعاً مردود است اما اگر بواسطه کمبود واژگان در قاموس مدیران، شاهد بکارگیری دیمی و فله ای این اصطلاح باشیم _که هستیم _ باید به حال رسانه های محلی گریست!!
ما قبول داریم که رسالت رسانه ها، انعکاس اخبار و رویدادهاست اما آیا می توان پذیرفت که یک رسانه، به شکلی کاملاً منفعلانه، تبدیل به میرزابنویس مدیران شوند، بی آنکه کمترین نقدی بر آنها داشته باشند؟
و امروز به جرات می توان گفت که رسانه های محلی، نسبت به آنچه در جامعه می گذرد، منفعل و پیرو هستند. آنچه نیز گاه گداری ظاهراً در قالب انتقاد در بعضی رسانه ها منعکس می شود، بیشتر معطوف به جابجایی فلان مدیر و جایگزینی بهمان مسئول است. یعنی «انتقاد» به مثابه یک «روش» برای رسانه های محلی موضوعیت ندارد.
در چنین فضایی است که طیفی از مدیران متولد می شوند که در قبال انجام وظایف ذاتی خود، انتظار تشویق و هورا کشیدن و انعکاس گسترده آن انجام وظیفه را دارند. برای مثال اداره راه و ترابری، انتظار دارد که احداث فلان پل یا آسفالت کردن فلان جاده در بوق و کرنا شود و مدیرانش نیز «تشویق» شوند. یا مثلاً سازمان بازرگانی، از تامین کالاهای اساسی مردم بگوید و متوقع باشد که مورد تقدیر واقع شود. یا شهرداری، بازگشایی فلان خیابانک یا جمع آوری زباله فلان منطقه را «کار بزرگ» خود عنوان کرده و از مطبوعات انتظار داشته باشد که با بیشترین گستره به انعکاس این اقدامات بزرگ اقدام شود. و صد البته که اینگونه است. شاهدیم که صفحات غالب نشریات مملو از اخباری اینگونه و رپرتاژهای ویژه برای این قبیل اقدامات است. اینها یعنی تایید و تشویق...
در مقایسه با این حجم از تایید و تشویق و تبلیغ، جایگاه انتقاد از مدیران کجاست؟ چرا به محض شکل گیری کوچکترین انتقادی از مدیران، باید مغضوب شد؟ آیا نمی توان در کنار اینهمه تایید و تبلیغ، سهم اندکی نیز برای انتقاد _ حتی ناوارد _ قائل بود؟
ذکر این نکته ضروری است که ناآشنایی با «روش های نقد»، آفت رسانه های محلی نیز می باشد. به گونه ای که در پاره ای اوقات، پرده دری های بی ربط و جهت گیری های ناصواب را نیز شاهد بوده ایم که به هیچ روی نمی توان عنوان «نقد» بر آنها نهاد. از سوی دیگر، دسته ای از مدیران نیز با «روش فهم نقد» بیگانه اند و به همین دلیل است که کوچکترین ایرادی به کار خود را با برچسب «تیره نمایی» بر نمی نتابند.
به هر روی، به نظر می رسد که نصیحت های دایر بر پرهیز از تیره نمایی، به باور ما «فرار به جلو» توسط بعضی مدیران است تا مبادا کسی به محدوده ایشان نزدیک شود. والا آن را که حساب پاک است...