استانداری که حرف زدن بلد نیست!
مدت هاست که استاندار آذربایجان شرقی، بدلیل عدم حضور در انظار عمومی، عدم تعامل مناسب با مردم و مواردی از این دست، مورد انتقاد رسانه ها و افکار عمومی است. و هیچگاه نیز بدلیل همان خلاء، شاهد توضیحات آقای استاندار نبوده ایم. ولی سرانجام طلسم عدم پاسخگویی هایی ایشان شکسته شد. در یکی از معدود جلسات استاندار با دست اندرکاران امور رسانه برگزار شد، توضیحاتی از ایشان شنیدیم (البته به نقل از برخی مطبوعات محلی). ولی متاسفانه، این توضیحات نه تنها قانع کننده نبودند بلکه بر ابهامات و پیچیدگی ها نیز افزود. به تعبیری، روایتی دیگر بود از مشی سه ساله استاندار.
معمارزاده در پاسخ به این ایراد اساسی که «چرا در صدا و سیما کمتر ظاهر می شود؟» چنین گفته که «در تلویزیون کم حرف می زنم چون حرف زدن در جلوی دوربین را بلد نیستم. من باید آموزش ببینم تا در صحبت با یک میلیون مردم بدانم که نیازهایشان چه هست، مردم از چه خوششان می آید، در حین صحبت، پشت میز باشم یا نباشم، کت آبی بپوشم یا قهوه ای ...».
1.روشن است که این توجیهات کاملاً حرفه ای، از کسی که حرف زدن بلد نیست، برنمی آید. به واقع کسی که حرف زدن بلد نیست، نمی تواند اینچنین، واژگان را کنار هم نهاده و با چنین بیانی به توجیه بپردازد. آنها که توفیق داشته اند تا سخنرانی های آقای استاندار را بشنوند، همه معترفند که ایشان سخنران قابلی هستند. مجموعه شواهد و قرائن نیز نشان از این دارند که ادعای اینکه استاندار، حرف زدن بلد نیست، چندان اعتباری ندارد. از این رو، ایشان و تمام کسانی که چنین توجیهاتی را در قبال عملکرد خود دارند، باید بدنبال ادبیات دیگری باشند.
2.اگر ایشان، حرف زدن جلوی دوربین را بلد نیستند، آیا حرف زدن جلوی مردم را هم بلد نیستند؟ یعنی نمی توانند با جماعتی از جنس خودشان چند کلام سخن بگویند؟ قطعاً در این فقره نیز، نمی توان دفاع چندانی از استاندار کرد. لازم نیست حتماً در تلویزیون حرف بزنند. ایشان می توانستند در این مدت، برای آنکه کارشان ساده تر شود، به هر بهانه ای در میان مردم حاضر شده و به درد دل و حرف زدن مشغول شوند.
3. از همه اینها گذشته، اتفاقاً به باور خیلی از مردم، انتظار بر این نیست که یک استاندار، لزوماً سخنران خوبی باشد. خوب حرف زدن یا خوب سخنرانی کردن، امتیاز اساسی برای یک استاندار محسوب نمی شود. گو اینکه غالب مدیران اجرایی در کشور ما، سخنرانان قابلی هستند! ما بارها شاهد بوده ایم که یک مدیر اجرایی در حضور چند عالم برجسته دینی، مثلاً در باب زندگی حضرت زهرا(س) و یا تقواپیشگی، ساعتها به سخنرانی و بیان حدیث و روایت پرداخته و اتفاقاً همان مدیر وقتی پای گزارش دادن به مردم به میان آمده، ادعا کرده که حرف زدن بلد نیست! همه می پرسند، چرا وقتی نوبت به ما رسید، حرف زدن یادتان رفت؟
زمانیکه یک استاندار در صدا و سیما ظاهر می شود، مردم انتظار ندارند که برایشان همانند یک ادیب و واعظ به سخنرانی بپردازد. بلکه انتظار کاملاً طبیعی بر این است که بگوید چه کار کرده و چه کار نکرده و چرا کرده و چرا نکرده. و مردم، پاسخگویی به سئوالاتشان را با ضعیف ترین ادبیات نیز می پذیرند. مهم این است که یک مدیر نشان دهد که مردم را قبول دارد و آنها را به قدری صاحب اعتبار می داند که حاضر است برای اقناع شان، تلاش نماید...
آقای استاندار، در همان جلسه خبر داده اند که «به چند نفر گفته ام بیایید به من یاد بدهید که چطور با مردم حرف بزنم...» این هم از آن حرفهاست. در واقع با این ادبیات، به انحراف کشاندن اصل مهمی به نام پاسخگویی در دستور کار قرار گرفته است. روشن است که نتیجه قطعی اینگونه برخوردها، همین می شود که می بینیم. وقتی از یک استاندار خواسته می شود که با مردم تعامل داشته باشد، و او اینچنین پاسخی می دهد، به واقع «لوث نمودن اصل موضوع» را موجب می شود. قداست و ارجمندی پاسخگویی به مردم، لااقل برای جناب استاندار روشن است!
البته ایشان در این باب مقصر نیستند. ایرادی به ایشان وارد نیست. قطعاً ایشان می خواهد مدیر موفقی باشد. ولی وقتی کسی نتوانست با یک مفهوم ارتباط برقرار نماید، قطعاً هر گونه تلاشی برای برشمردن اهمیت آن موضوع بی فایده خواهد بود. در این مورد نیز دقیقاً همین جریان پیش آمده است. اصرارهای متعدد و مستمر برخی منتقدین برای اصلاح مشی مدیریتی آقای استاندار، متاسفانه با گارد منفی و حالت تدافعی ایشان به ثمر ننشست و آنچه از دست رفت، فرصت بزرگ خدمتگزاری برای مردم بود. سرمایه ای که با هیچ بهایی بدست نخواهد آمد. ای کاش آقای معمارزاده، روزی که این منصب را پذیرفت، قیمت فرصت های پیش رو را در ذهن مرور می کرد و ای کاش به خود متذکر می شد که چه چشم های منتظری به دهان ایشان دوخته شده تا خبر خوش و امیدوار کننده ای را بشنوند. در این صورت، قطعاً شاهد فرصت سوزی نبودیم. اگر چه ایشان اصرار دارند که گزارش فعالیتهای عمرانی را مکرراً به مردم داده اند، ولی باز هم معلوم می شود که آقای استاندار اصل ماجرا را باور ندارند. اینکه ایشان چه بخواهند و چه نخواهند نتوانسته اند با توده مردم ارتباط برقرار نمایند. و این نیز دردی نیست که با آموزش و ... درمان شود.
به هر روی، خطاب به آقای استاندار عرض می شود که:
شما شکسته نفسی نفرمایید. شما خیلی هم خوب بلدید حرف بزنید. اتفاقاً این ما مردمیم که نتوانسته ایم ادبیات مدیران را دریابیم و ضعف و نقص از ماست که نمی توانیم بفهمیم شما چه می گویید. در واقع، ایراد اصلی در این سوی معادله است. پس زیاد به خود و اطرافیانتان فشار وارد نکنید تا به شما حرف زدن بیاموزند. پیشنهاد می کنیم بهتر است عده ای را بکار بگیرید که قدرت درک معانی مدیریتی را به مردم یاد بدهند تا شاید مشکل حل شود.