ما همیشه به روزیم!
ما همیشه «به روزیم»
«به روزیم» و همین را بسنده می کنیم از تمام این «حیات» و مخلفاتش.
«به روزیم» و همین نیز نهایت هنرمان و غايت «كمال» مان است.
بیش از این «نمی دانیم» و البته بیش از این هم «نمی فهمیم».
«به روزیم» و همین نیز منتهای «افق»مان است.
«به روزیم»، یعنی چشمانمان تا نوک بینی مان را می تواند که دید.
«به روزیم» و به دیروز و فردا و حتی همین «امروز» هم کاری نداریم.
هر چه می خواهد بشود، بشود. همین که ما «به روزیم» کافی است.
اینکه که رفت و که ماند. که افتاد و که شکست.
اینکه که یخ زد و که آب شد. که سوخت و که سوخت! اصلاً مهم نیست.
ما «به روزیم» و زندگی در لحظه «اکنون» را به هیچ نمی فروشیم.
ایمان آوردن مان «به روز» است. کفر ورزیدنمان هم.
گریستن مان «به روز» است. خندیدنمان هم.
دیدن مان «به روز» است. کور گشتن مان هم.
شنیدن مان «به روز» است. کر شدنمان هم.
فریاد زدن مان «به روز» است. لال شدنمان هم.
خلاصه...یادم رفت که بگویم
«به روز بودن»مان هم «به روز» است!
راستی، ما که همیشه «به روزیم»، آیا «بهروز»یم هم؟