اشاره: یکی از همراهان همیشگی، تعریضی به اعتراض ما وارد کرده و این اعتراض را وارد ندانسته است. هر چند بنده بر این باور نیستم که نمی توان مناسبات موجود در دنیای متعفن سیاست زدگی را برهم زد اما اتفاقا بیان احساس نسبت به این مناسبات را نخستین و البته آسانترین اقدام در مسیر دگرگونی می دانم.

****

«اعتراض وارد نیست»

«قدرت» و «خدمت» از زمانهای گذشته تا به امروز همواره در تضاد بوده و هستند. تا به حال شنیده نشده است که کسی به قدرت رسیده باشد و خدمت «از نوع واقعی لغوی آن» کرده باشد.

امروزه خدمت یعنی ارج نهادن، گردن خم کردن و کرنش در برابر قدرت. خدمت از آنِ بیچارگان و درماندگان – از هر نوعی که فکرش را بکنی – هست و قدرت از آنِ آنهایی که به هر طریق ممکن خود را به بالاها رسانده‌اند. (البته بالاها به اصطلاح امروزی به مقام‌های بالا رسیدن و... مصطلح شده است و گرنه کاش به بالای واقعی می‌رسیدند که یعنی شناختن خود و شناختن حق و ...) از نماینده‌ای که برای جمع‌آوری رأی به دریوزگی تن داده تا وکلا و وزرایی که مردم ساده و زودباور را نردبان ترقی خود کرده و پا بر شانه‌های تک تک آنها بالا رفته‌اند و با شعارهای پرمفهوم و دهن پرکن «عدالت‌طلبی» و «آرمانخواهی» و«قد علم کردن در برابر حق کشی»، مردم را فریفته و به بالا رسیده‌اند و اکنون آنها را عوام پنداشته و هیچ یک را نمی‌شناسند و دمخور گشتن با آنها را کسر شأنی برای خود می‌پندارند.

با خود قرار(؟!!) گذاشته بودند که دلشان به حال این جماعت بسوزد و هر خدمتی از دستشان برآید، کوتاهی نکنند اما به آنجا که رسیدند دستشان کوتاه شد و قول و قرارهایشان از خاطر شسته و رفته شد. معجزه اسکناسهای درشت همین است که انسان را شستشوی مغزی کند و افکاری نو برایش به ارمغان آورد. تا بوده همین بوده و خواهد بود. نمایندگان مجلس هم از این قضیه مستثنی نیستند بالاخره آنها هم از جنس همین بشرند و بشر جایزالخطا.

مطلب زیبای «من اعتراض دارم» سردبیر محترم حرف دل و اعتراض همه آنهایی است که به قول ایشان در نمودارهای مسخره «فراز و نشیب» خطِ فقرِ رسم شده از سوی صاحب منصبان عاج نشین، بالا و پایین می‌شوند و سردرگم مانده‌اند و عاقبت هم حل خواهند شد و هیچ صاحب منصبی ککش هم نخواهد گزدید که فقیری از نفس افتاد و مُرد.

خوردن نان دین و خیانت به دین و ترس از آجر شدن نان هم به همین راحتی نخواهد بود. آنقدر بخورند و بخورند،.. به گلو که رسید یک ذره کوچک همین نان در گلویشان گیر خواهد کردو کارشان را خواهد ساخت.

و اما نکته آخر:‌آیا کسی خواهد بود به این اعتراض‌ها پاسخ گوید؟ حداقل اندکی اندیشه کند که جزو کدام گروه است و کمی به خود بیاید؟

باور بر این است که نه! و در نهایت یکی از میانِ همه برخواهد خاست و همانند جلسه دادگاهی، چکشی بر میز کوفته و خواهد گفت: جناب آقای رشیدی اعتراض وارد نیست.