ابزار مدرن، آموزش مدرن و ديگر هيچ
سيطره بي چون و چراي تكنولوژي بر زندگي بشر، فراگير و بدون استثناء است. هيچ ساحتي از پيشروي و تسلط تكنولوژي در امان نيست.
از آموزش و پرورش مدرن سخن گفته مي شود و اينكه بايد آموزش را متحول كنيم. منظور از اين تحول نيز چيزي جز بهتر كردن تكنولوژي آموزشي و بكارگيري ابزار مدرن در روند آموزش و پرورش نيست. تا چندي پيش، هنر مديران تحولگراي آموزش و پرورش در اين خلاصه مي شد كه تا چه اندازه توانسته اند از تلويزيون و فيلمهاي آموزشي در كلاس هاي درس بهره جويند. اما امروز ديگر تلويزيون و ويدئو نمي تواند نشانه آموزش برتر باشد. كامپيوتر نيز به ميدان آمده است. حالا ديگر همه از ضرورت بكارگيري كامپيوتر در آموزش مي گويند. معلمين به لپ تاپ مجهز مي شوند و power point ياد مي گيرند. دانش آموزان نيز كه جلوتر از سيستم هستند!
اگر از مناديان اين به اصطلاح تحول، سئوال كنيم كه چرا بايد چنين كرد و چرا حتماً بايد از كامپيوتر در كلاس درس استفاده كرد؟ پاسخ مي شنويم كه: «براي اينكه آموختن را جذاب تر و موثرتر كنيم.» دقت كنيد. در اين پاسخ، آنچه مورد توجه و تاكيد است «وسيله» است و نه هدف. آنچه اصالت دارد، «چگونگي» آموزش است و نه «چرايي» آن. هيچ مجالي براي پرسش از فلسفه تعليم و تربيت باقي نمانده است. دانش آموز از مشاهده ابزار مدرن آموزشي ذوق زده شده و سر از پا نمي شناسد ولي در همان حال نمي داند براي چه بايد تعليم ببيند...