دولت نهم؛ بلايي كه از آسمان نازل شد!
«انتقاد از دولت هاي گذشته» انتقادي است که به دولت نهم وارد مي شود. بويژه رئيس جمهور متهم مي شود به اينکه براي سرپوش نهادن به ضعف دولتش, فرافکني کرده و عملکرد دولتهاي گذشته را در ايجاد اين وضعيت موثر مي داند. گذشته از اينکه اين انتقادات _ هم انتقاد از گذشته و هم انتقاد از «انتقاد از گذشته» _ تا چه اندازه مستند و درست هستند, ابزار بکار گرفته شده در بيان انتقاد از «انتقاد از گذشته» جالب توجه است. براي مثال اعضاي دولت هاي هفتم و هشتم (کابينه هاي آقاي خاتمي) در بيان فضائل خود, تاکيد دارند که «انتقاد از عملکرد گذشتگان کار پسنديده اي نيست و ما(دولت آقاي خاتمي) نيز عملکرد دولت آقاي هاشمي رفسنجاني را زير سئوال نبرديم». اينان, اين خصيصه را نشانگر «منصف», «روشنفکر» و «چيزفهم» بودن خود مي دانند که دولت کنوني از آنها بي نصيب است. راست هم مي گويند. ما در 8 سال فعاليت دولت هاي آقاي خاتمي نديديم که عملکرد دولت سازندگي مورد انتقاد قرار گيرد. ولي يک پرسش بي پاسخ وجود دارد که در فضاي هيجاني سخنراني هاي اصلاح طلبانه قابل طرح نيست و آن اينکه «مگر کابينه خاتمي چيز ديگري غير از کابينه هاشمي بود؟». کدام تفاوت اساسي ميان بدنه اصلي دولت خاتمي و دولت هاشمي وجود داشت؟ غير از اينکه دولت هاشمي را «دولت سازندگي» و دولت خاتمي را «دولت اصلاحات» نام نهادند. البته مقصود از اين بيان, يکسان جلوه دادن تمام خصائص نيست.
براستي در دوره آقاي خاتمي, چه کساني بايد از چه کساني انتقاد مي کردند؟ نوع تعامل آقاي هاشمي با آقاي خاتمي و دولتش در 8 سال دوره اصلاحات نيز بوضوح نشان داد که کابينه خاتمي ادامه جريان فکري کابينه هاشمي است اما با تابلوي جديد. خود آقاي خاتمي براي دوره اي وزير ارشاد آقاي هاشمي بود. تيم اقتصادي دولت آقای خاتمي و اساساً تفکر اقتصادي حاکم بر دولت ایشان چيزي جز نرم افزار کارگزاران سازندگي و ياران هاشمي نبود. اعضاي ديگر دولت خاتمي نيز يا قبلاً عضو کابينه هاشمي بودند يا متعلق به جريان فکري ايشان. مگر عطاء الله مهاجراني, عبدلله نوري, مصطفي معين, محسن نوربخش, غلامحسين کرباسچي, محمد هاشمي, حسن حبيبي, مصطفي هاشمي طباء, محمدرضا عارف, حسين مرعشي و ... مي توانستند گذشته را زير سئوال ببرند؟ اتفاقاً در آن صورت متعجب مي شديم از اينکه کسي چنين مغلطه اي را پيش بياورد. البته مي شد با عنوان دهن پرکنِ«خودانتقادي» دست به انتقاد از گذشته زد ولي اين را هم نديديم.
وضع موجود, محصول فرايندي است که در گذشته _فارغ از اينکه چند سال يا چند دهه باشد _ طي شده و اين امري بديهي است. بازخوردهاي يک سياست کلان فرهنگي, اقتصادي و اجتماعي, دفعتاً بروز نمي کنند بلکه قطعاً در آينده قابل لمس خواهند بود. بسياري از گفتارهايي که انتقاد از گذشته تلقي مي شوند, به واقع انتقاد مستقيم از گذشته نيستند بلکه توصيف وضع موجودند. زمانيکه مولفه هاي شرايط کنوني توصيف مي شود, در يک نتيجه گيري منطقي, عناصري از گذشته نيز دخالت مي يابند و مگر مي شود وضع موجود را براي خوشايند گذشتگان سانسور کرد؟
دست اندرکاران دولت هاي پيشين نمي توانند راهي جز اين داشته باشند که يا وضع موجود را کاملاً مطلوب توصيف دهند يا ادعا کنند که وضع موجود, يکباره شکل گرفته و دولت نهم مسبب تمام معضلات کنوني است.
آنها مي توانند با صداي بلند فرياد کنند که «اين دولت نهم, از روزي که بر سرکار آمد، تمام شاغليني را كه ما به آنها كار داده بوديم، از کار بيکار کرد و براي همين ميليونها بيکار روي دست جامعه مانده است!» يا اينکه بگويند «دولت نهم زيرساختهاي اقتصادي را، كه ما بنياد نهاده بوديم، در عرض چند ماه ويران کرد براي همين اقتصاد به هم ريخت و تورم بالا زد»! همچنين مي توانند دولت نهم را متهم كنند به اينكه «تمام كارخانجات توليدي را تعطيل كرد و اقتصاد را وابسته به واردات كرد» آنها مي توانند مدعي شوند که «ما در دوره حاکميتمان, در سيستم آموزشي کشور تحولي ايجاد کرديم که محصول آن, دانش آموزان کاربلد و دانشجويان متخصص بودند ولي اين دولت به محض روي کار آمدن, مغز اينها را از دانش خالي کرد و بدرد نخورشان نمود»! دست اندرکاران دولت های سازندگی و اصلاحات مي توانند چنين مدعی شوند که «ما فرهنگ مبتنی بر اخلاق را در زندگی روزمره مردم نهادينه کرده بوديم ولی دولت عدالتخواه با يک اشاره و با استفاده از فن چشم بندی, اخلاق را در جامعه به خاک و خون کشيد»! متفکران و متوليان اقتصاد در دولت های جنابان هاشمی و خاتمی می توانند ادعا کنند که «ما کلی مسکن برای مردم و جمعيتی که بعدها قرار بودند بيايند, ساخته بوديم که طی يک عمليات حساب شده و توطئه آميز, توسط احمدی نژاد و همکارانش به تلی از خاک تبديل شدند برای همين امروز مشکل مسکن داريم»! و در يك كلام، آنها مي توانند ادعا کنند که «براي عقوبت جماعتي که تصميمي غير از خواست ايشان گرفتند, خداوند نيز تمام بلاياي اقتصادي و اجتماعي را در روز 3 تير 84 بر سرشان نازل کرد»! و ...