با لقمههای چرب شما بسته میشود
تاریک و سرد، مثل زمین، آسمانمان
اینگونه شد به لطف شما داستانمان
دلخوش به قصههای قدیمی، نشستهایم
تا از غبار سربرسد قهرمانمان
فریادها به ناله و نفرین بدل شدند
فرسود در غبارِ غریبی فغانمان
تا آمدیم از تو بگوییم، دوستان
دادند گوشهای کری را نشانمان
حالا بدون اسم تو محصور ماندهاست
در چارچوب بستهی دنیا جهانمان
ما خود شکستهایم در این آزمونِ تلخ
دیگر بگو خدا نکند امتحانمان
ای بادهای بیجهت! ای بادهای کور!
بازیچه شد به دست شما بادبانمان
حالا شریک کسب شماییم و بیدریغ
آغشته با هزار دروغ است نانمان
با لقمههای چرب شما بسته میشود
تا وا به حرف تلخ نگردد دهانمان
امید مهدی نژاد
+ نوشته شده در پنجشنبه ۲۴ آبان ۱۳۸۶ ساعت 14:17
توسط روحالله رشيدي
|