... و اينگونه زورگيری مباح می­شود

 

 قالب­هاي اجتماعي، كه براي انتظام بخشيدن به  امور شكل مي گيرند، در گذرزمان جماعت را نيز به شكل خود درمي­آورند. به همان نسبت كه اين قالب­ها نتراشيده و بدقواره باشند، جماعت نيز به همان نتراشيدگي و بدقوارگي خواهند بود. هر چه در بنا كردن قواعد، از مصالح نامتناسب بهره گرفته شود، به همان نسبت نيز خصائل مردم و به تبع آن نظام زندگي مردم متاثر خواهد بود. قالب­سازان – برنامه­ريزان – هستند كه مردم را با خلق و خوي خاصي بار مي­آورند و آنها را واجد صفات مشخصي مي­كنند. اين وضعيت بويژه در زندگي منفعلانه مدرن شهري نمود بيشتري ­دارد. در اين شرايط، دل و جان مردم با جامعه و آنچه در آن روال مي­شود، همراه است.

اخيرا و در پي درگرفتن بحث­هاي اتوبوسي و بگومگوهاي منحصر به فرد مردم تبریز با رانندگان، به اين مفهوم با قوت بيشتري معتقد شدم كه برنامه­ريزان و متوليان جامعه مي­توانند مردم را در مسيري قرار دهند كه كينه و نفرت در ميانشان شعله­ور شود.به واقع اين عده قليل هستند كه كثيري از مردم را در مقام خصم در مقابل هم مي­چينند. همينان پرخاشگري و عصبيت را در شخصيت جماعت نهادينه مي­سازند و الا چگونه مي­توان تصور كرد مردمي را كه بي­آنكه تزاحم منافعي داشته باشند، به جان هم بيفتند. بخشي ازا ين تضاد منافع زائيده فطرت است ولي بخش اعظم آن از دل قوانين بشري بيرون مي­تراود.

روال شدن نصب قواعد ناقص­ مي­تواند جامعه را در سراشيبي سقوط قرار دهد و اخلاقيات را قرباني سازد. تصور كنيد قانوني تصويب مي­شود كه هم تصويب­كنندگان و هم مجريان يقين دارند كه امكان اجراي آن وجود ندارد. پس براي چه تصويب مي­شود؟ در اين حالت توپ در ميدان مردم است و مردم بايد به ترتيبي كه خود مي­دانند، جور اين نقصان را بكشند.

بسياري از قوانين هستند كه مسير را براي مباح كردن پشتي­ها هموار مي­كنند. از رهگذر قوانين خشك و بي­مبنا است كه بسياري از مفسده­ها جان مي­گيرند. حال مي­خواهد اين مفسده­ اختلاس ميلياردي از سيستم بانكي باشد يا به هم ريختن تعاملات اجتماعي مردم بواسطه قيمت كرايه اتوبوس و يا قيمت نان! وقتي قانونگذا تصويب مي­كند كه قيمت نان 125 ريال باشد و به خوبي مي­داند كه عملا امكان ندارد تا ريال آخر در خريد و فروش محاسبه شود، چرا اينگونه مي­كند؟ لابد او مي­داند كه اگر حتي ريالي از مال كسي بر خلاف ميلش تصرف شود، معنايي جز دزدي نمي­دهد.

اين روال ناصواب بويژه در سال­هاي اخير باب شده است و اتفاقا از همين زمان نيز شاهد درهم ريختن بسياري از مناسبات انساني در جامعه هستيم. شاهديم كه به تدريج مردم از مدار انصاف خارج مي­شوند هر كس هر كجا موقعيتي گير مي­آورد، بلافاصله در صدد منفعت­طلبي برمي­آيد و در رسميت يافتن اين خصلت، برنامه­ريزان و قانونگذاران مجرمند!

چند سال پيش تصويب شد كه قيمت بليط اتوبوس شركت واحد 250 ريال باشد. در حاليكه همه مي­دانستند كه چنين رقمي امكان وجودي ندارد. بدين ترتيب عملا مجوز تصرف نامشروع در اموال مردم به شركت واحد صادر شد. تصور كنيد كه صدها هزار نفر عليرغم ميل دروني­شان و با اكراه يك ريال از دست بدهند. و اين يك ريال ها تجميع شده و به شكل حقوق كاركنان و تجهيز اتوبوسراني و ... مصرف شود. آيا نمي­توان مدعي شد كه به همين راحتي زندگي كثيري از مردم را آلوده كرده­ايم. البته معصيت بزرگ را مسببان مرتكب شده­اند. اي كاش منتسبان به اسلام، معارف ديني را با نگاه­هاي فانتزي خود، به ابتذال نمي­كشيدند تا به راحتي آب خوردن، دزدي در جامعه مباح شده و حلال و حرام به اصطلاحات كهنه مبدل شوند.

اين گفتار فقط اشارتي ناقص به موضوع است و الا اگر قصد برتحليل بيشتر باشد، با حيرت تمام درخواهيم يافت كه بسياري از شئون زندگي ما حكايتي مشابه دارند.