روحانیونی که دوست دارند کارمند باشند
چندی است که بر اساس برخی گرایش های مدیریتی، بکارگیری روحانیون در سازمانها و دوایر دولتی پررنگ تر از گذشته شده و ما شاهد گشایش فضای نوینی در این مسیر هستیم. اگر چه موضوع سپردن مسئولیت های سیاسی و اجتماعی به روحانیون از سالهای نخست انقلاب محل بحث فراوان بوده و نظرات مخالف و موافق متعددی نیز بیان شده، اما اگر بتوان از لایه های بالایی مناصب درگذشت، باید به لایه های زیرین با نگاهی تامل برانگیز نگریست.
امروز بهترین مقطعی است که می توان گذشته را مرور کرده و نتایج تصمیمات پیشین را ملاحظه نمود. اگر آن روز در فضای پرالتهاب روزهای سخت انقلاب سخن گفتن از این موضوع چندان موجه نمی نمود ولی امروز و با درک شرایط فرهنگی جامعه ایران، می توان این دیدگاه را به نقد کشید و به آن با دیده تردید نگریست.
مشهور است که کارکرد اصیل روحانیت، در آموزش و تبلیغ معارف دینی و روشنگری های اجتماعی سیاسی و مقر اصلی فعالیت روحانیون نیز مساجد و مراکز دینی است. شاید عده ای چنین پندارند که با اذعان به این باور در پی تحدید عرصه فعالیت روحانیت هستیم ولی تاکید می شود که «کارکرد اصیل» و نه یگانه کارکرد روحانیت به این قرار بوده است. به زبان ساده یعنی اینکه نمی توان پذیرفت که بقال محل، که اتفاقاً متدین نیز می باشد، در جایگاه عالم دینی ظاهر شده و امامت مردم را بر عهده گیرد و در همان حال تعداد کثیری روحانی در مناصب دیگرو غیرمتناسب مشغول باشند.
حضور پررنگ و موثر روحانیون فعال و خوش فکر در مساجد، این مکانها را به محملی برای تربیت و سازندگی انسانی مبدل می سازد و این همان است که از تبلیغ دین مورد انتظار است. اساساً هدف از تربیت طلبه علوم دینی، تبلیغ معارف دین بوده و الا برای مشاغل دیگر متولیان متعددی وجود دارند. آموزش و پرورش، دانشگاه ها و دهها نهاد دیگر برای این ایجاد شده اند که مدیران را برای مناصب مختلف تربیت کرده و وارد جامعه نمایند. نتیجه طبیعی قرار گرفتن طلاب و روحانیون در مناصب و جایگاههایی که دیگران نیز برای آن مهیا هستند، خلوت شدن حوزه دین و بی پاسخ ماندن احساس نیاز مردم به آموزش های دینی است. و این اتفاق کوچکی نیست.
با تاسف باید اعتراف کرد که امروزه با سیری تدریجی ولی نگران کننده شاهد انقطاع نسبی روحانیون از نقش ذاتی خود هستیم. به گونه ای که گرایش به استخدام در مجموعه امور دولتی بر رسالت تبلیغ و تربیت ترجیح داده می شود. این پدیده بخصوص در میان طلاب و روحانیون جوانتر نمود بیشتری دارد. طلاب جوانتر به محض اینکه سطوح نخستین علوم دینی را طی کردند، دسته دسته برای استخدام در مجموعه دولت روانه می شوند. و این علامت خوبی نیست.
دریافتن چرایی این گرایش، بسیار جالب توجه خواهد بود. که اگر از جانب مدیران حوزه های علمیه و متولیان دیگر مورد توجه قرار گیرد می تواند روشنگر بسیاری مسائل دیگر نیز باشد. عوارض کوتاه مدت و بلندمدت دوری روحانیون از مساجد، برای جامعه ای که اصلی ترین نگرانی اش دوری جوانان از آموزه های مذهبی و عدم تقید مردم به شرعیات است، بسیار گران خواهد بود. اینکه بسیاری از مساجد، فاقد روحانی _ حداقل در نقش امام جماعت _ باشند، در بلبشوی فرهنگی حاکم بر جامعه، چیزی فراتر از فاجعه به نظر می رسد و جالب است که در چنین شرایطی مجوزهای پی در پی برای استخدام طلاب به عنوان حقوق بگیر دولت صادر می شود و کسی نگران آینده نزدیک نیست.
با عمومیت یافتن اشتغال روحانیون در امور دولتی، جایگاه والای این نهاد مردمی در تصورات مردم نیز با اختلال قرین می شود و شاید دیگر نتوان براحتی آب رفته را به جوی بازگرداند.
زایش فکری در مجموعه نهاد روحانیت، منوط به عرضه مستمر و گسترده معارف است و اگر این جریان با کندی پیش رود، پس از چندی سرچشمه نیز کور خواهد شد. مخاطب دین، عموم مردم است و خطیبان نیز با مردم هم زبانند. اگر این رابطه قطع شده و یا واسطه ای بر آن افزوده شود، به واقع اسباب رجوع مردم به کانالهای دیگر فراهم شده است.
به نظر می رسد فشارهای مادی زندگی مهمترین دلیل برای تمایل به استخدام دولتی باشد. فشارهایی که عموم مردم با هر سطح درآمدی از آن می نالند. و این به طریق اولی همان فشاری است که در سرتاسر تاریخ، همراه مبلغان دین و دینمداران بوده و اساساً مبدل به وجه اصلی طلبگی نیز شده است. ناگفته پیداست که ما طرفدار فقر و نداری برای هیچ طیفی نیستیم ولی آنها که گام در مسیر تعلیم و تعلم دین می نهند به خوبی آگاهند _ یا باید آگاهی داده شوند _ که این مسیر، مسیر ثروت اندوزی و رفاه آلودگی نیست و شاید حتی در طول عمر یک عالم دینی، ابتدایی ترین لوازم رفاهی نیز برایش مهیا نباشد. اگر این موضوع به فهم درونی منتهی شود، مطمئناً گرایش به مواضعی که حقوق ثابت و درآمد بالا را به همراه دارد، در میان روحانیون و طلاب متوقف شده و موضوعیت خود را از دست خواهد داد.
البته نمی توان و نباید از نقش مجموعه متولیان نهاد روحانیت در بهبود شرایط زندگی طلاب غافل بود. اگر تلاش ها معطوف بر این باشد که به موازات پرورش روح قناعت، امکانات معاش متعارف برای روحانیون فراهم آید، می توان امیدوار بود که مساجد نیز با محوریت روحانیون پرانگیزه به محل رشد و تعالی مبدل شود.