اصلاً هم بیتدبیری نیست
اگر بنا باشد که سادهانگارانه و خوشبینانه، وضعیت حاکم بر فرایند توزیع تحقیرآمیز «سبد کالا» تحلیل شود، میتوان صرفاً به این اکتفا کرد که عوامل دولت، «بیتدبیری» کردهاند و این وضعیتِ عجیب را پیش آوردهاند. مسمّایِ اصلی دولتِ «تدبیر و امید»، اما این تحلیل را بیاعتبار میکند. دولتی با اینهمه کارشناس و مغز متفکر و پیر جهاندیده، که هر روز دهها بار بر مولفهی «تدبیر» تاکید میکند و پیشینیان و اعمال و تصمیماتشان را به اعتبار عوامفریبانه، تحقیرآمیز، غیرکارشناسی و غیرمدبرانه بودن، به باد تحقیر و تخفیف میگیرد، ممکن نیست که سهواً و ناخواسته و به صورت اتفاقی مرتکب چنین گافی بشود. بویژه که یکی از نخستین تدابیر دولت برای تخفیف آلام اقتصادی و معیشتی مردم، پیشبینی همین سبد کالا بوده؛ پس قاعدتاً چند ماه است که ستاد اقتصادی و رسانهای دولت، متمرکزند بر چنین عملیاتی...
نمیشود باور کرد که این داربستکشیدنها و پلیس به خط کردنها، اتفاقی و حاصل بیتجربگی متولیان است. فراموش نکنیم که دنیادیدهترین وزیر کابینه، که سابقهی وزارت در دههی شصت و هفتاد، یعنی اوج دورهی کوپونیسم را دارد، در راس این تدبیر اقتصادی قرار دارد و قرار نبود در این دولت «آزمایش و خطا» صورت گیرد.
بنابراین شواهد، میشود مدعی شد که آشفتهبازار سبد کالا، با آن حواشی، عوارض، تلفات و صحنههای آزاردهنده و مکررش، اصلاً ناشی از بیتدبیری دولتِ تدبیر و امید نیست؛ بلکه حتماً و لزوماً محاسبهای عقلانی و کارکردی عینی در پس این تدبیر در کار است که اگر خلاف این باشد، آقایان باید در اتصاف مدبّریت به این مجموعه، تجدیدنظر کنند.
این اتفاق را نیز باید در تکمیل ذهنیتِ انباشتشدهی دامن زده شده توسط راهبران فکری جریانِ دولت تحلیل کرد. ذهنیتی که از دورهی انتخابات و حتی پیش از آن، به تقویت آن معطوف شدهاند و برآیندش، تثبیت این باور است که «مردم ایران گرسنهاند... تحریمها باعث گرسنگی مردم شده؛ پس گریزی از دیدنِ دَمِ کدخدا و کنار آمدن با او نیست»! برای اثبات این ذهنیتِ توهّمآمیز، باید شاهد و قرینه و سند جور شود و این اسناد، این روزها بواسطهی گزارشهای تصویری رسانههای جمهوری اسلامی ایران، از مقابل مراکز توزیع «سبد» به وفور و وضوح نشان داده میشود. آن هم درست در کانونیترین نقطهی آرمانخواهی و ذلتناپذیری ملت ایران در تاریخ ایران معاصر؛ در بهمن ماه و در دههی فجر آن!