فهمِ منطقِ شیوع اپیدمی «مجتمعِ تجاری»سازی در تبریز چندان دشوار نیست. پای تجارت که به میان می‌آید بلافاصله مفهوم «سود» و باز هم سود در ذهن جان می‌گیرد. اصولاً تجارت یعنی «خریدن کالا به انگیزه‌ی فروختن آن با بهای بیشتر». آن تجارت و این سودجویی، البته که بالذات قبیح نیست؛ از آن رو که در جریان تجارت است که اسباب معاش مردم فراهم می‌آید... پس هر بار که های و هوی افتتاح یک «مجتمع تجاری» به آسمان بلند می‌شود، منطقاً باید انتظار تامین بخشی از «نیازهایِ حقیقیِ» مردم را داشته باشیم.

و پرسش این است که تبریز این همه مجتمع تجاری را می‌خواهد چکار؟ آیا بانیان و حامیان ساخت این همه مجتمع تجاری، یقین کرده‌اند که مردم تبریز نیازمند همه‌ی این مکان‌ها هستند برای تامین نیازشان؟ و اگر این بناهای لوکس نباشند، آنها به مشقت می‌افتند؟! آیا کسی از جمع پیشنهاددهندگان، جوازدهندگان، سرمایه‌گذاران و حامیانِ ساختِ به اصطلاح تجارت‌خانه‌ها حاضر است چنین تضمینی بدهد؟

در این مجتمع‌ها، مگر چه اتفاقی می‌افتد که هر روز نقطه‌ا‌ی از شهر را می‌کوبند و با تبلیغات کَر کننده، بالا می‌برندشان؟ آیا نباید کسی بیاید و به شهروندان توضیح دهد که این همه ساختمان تجاری در بهترین نقاط شهر در پی کدام «ضرورت‌ِ حقیقی» انباشت می‌شود؟ مگر این شهر چقدر ظرفیت و کشش برای هضم واحد تجاری دارد؟!

شهرداری می‌تواند بگوید که با صدور مجوز برای این‌ها «درآمد» کسب می‌کند و درآمد را صرف شهر می‌کند. یا اینکه می‌تواند بگوید که در تمام دنیا چنین اتفاقی افتاده و ما هم باید «توسعه»‌ پیدا کنیم و چهره‌ی شهر را دگرگون کنیم. و می‌تواند بگوید که عده‌ای از این ساخت و سازها «نان» می‌خورند و می‌تواند ادله‌ی دیگری بیاورد... اما این پاسخ‌های مشهور، نسبتی با «نیاز حقیقی» مردم ندارد. تازه، رفع نیاز حقیقی مردم هم تابع اصولی است که در این ساخت و سازها حتی نمی‌شود حرفش را هم زد!

بلااستفاده ماندن چندین مجتمع تجاری که در سال‌های اخیر در بهترین نقاط شهر احداث شده‌اند، به خوبی نشان می‌دهد که چه فکرِ بکری در پشت این روند بوده! آن روز که «آسمانِ» مقابل دانشگاه تبریز را فروختند تا مجتمع تجاری در آن ساخته شود، آیا واقعاً تبریز آنقدر به بن‌بست رسیده بود که شهرداری‌اش، آسمان شهر را بفروشد برای ساخت تجارت‌خانه؟! بعد از آن اتفاق که عوارضش را امروز با میلیاردها تومان نمی‌شود جمع کرد، باز هم چرخ شهرداری و دولت بر مدار قبلی چرخید... از بام تا شام، گوش شهروندان پر می‌شود از تبلیغاتِ اغواکننده‌ی ساخت فلان مجتمع تجاری و به تازگی «تجاری ـ تفریحی»! لابد این تفریحی‌اش را هم گذاشته‌اند برای آرام کردن ذهن جماعت!

گذشته از مازاد و غیرفعال بودن بسیاری از این واحدهای تجاری‌ـ تفریحی! اگر سری به آنهایی هم که راه افتاده‌اند و بازارشان گرفته بزنیم، خواهیم دید که جولان‌گاه کالاهای لوکس و فریبنده‌ی دیگران هستند و بس.

هیچ عقل سلیمی باور نمی‌کند که این تجارت‌خانه‌ها، عرضه‌‌گاهِ تولیدات شهر و کشور خودمان باشد. اینجا کالا و خدماتِ غیربومی و قاچاق دست به دست می‌شود... دست به دست. از این دست به آن دست... و چون قرار است همه‌ی تجارت‌پیشگان و ساکنین مجتمع‌های تجاری، نان بخورند از قِبل این دست به دست شدن، معلوم است که عاقبتِ این دست به دست کردن چه می‌شود!

هر کس که امضایش پای مجوز ساخت این مجتمع‌هاست کلاهش را قاضی کند و با محاسبات «عقلانی» بگوید که تبریز این همه مجتمع تجاری را می‌خواهد چکار؟