نگاه‌های عجیب و معنادار مردم به اطلاعیه‌های «جشنواره‌ی مردمی فیلم عمار» ما را به ماهیتِ آنچه امروز سینما می‌نامندش اشارت می‌دهد. گویا کسی باور نمی‌کند که «مردم» هم می‌توانند فیلم بسازند و جشنواره راه بیندازند. تقصیری هم ندارند البته؛ آنها هر چه از فیلم و سینما دیده و شنیده‌اند، از زبان و  منظر «روشنفکران» بوده و بس. اصولاً این یک باور همگانی است که سینما، عرصه‌ای خاص است و هر کسی را رخصت ورود به آن نمی‌دهند. و این باور، خدشه‌ناپذیر است مگر اینکه خلافش ثابت شود.

سینما، که در قرق روشنفکران به سر برده، کمتر حال و مجال توجه به «مردم» را داشته و اگر هم گاهی از فیلمی صدای مردم برخاسته، محصول اراده‌ و ذوق فردی بوده و نه نتیجه‌ی تحول در ماهیت سینما.

این بار، اما قرار نیست مردم، «بازیِ» کسی را تماشا کنند و قرار نیست کسی برای آنها «ادا» و «شکلک» درآورد. از گریم و چهره‌های بزک کرده هم خبری نیست. هر چه هست «مردم» هست و مردم. آری مردم؛ همو که دیکتاتوریِ مدرنِ برآمده از دلِ جریان روشنفکری، به قصد انکارش قیام کرد و روشنفکرترین‌های زمانه، برای ندیدنش مسابقه گذاشتند...

«مردم» سال‌ها به انتظار نشستند تا که شاید ارباب سینما، برای یک بار هم که شده، دوربین‌های خود را به نفع انکارشدگان، بر دوش گرفته و از «دفنِ حقیقت» در گورستانِ تجددمآبی تصویر بگیرند و فیلم بسازند. اما این انتظار بی‌سرانجام بود.

سینمایِ راه‌گم‌کرده، حاضر است صدای نخراشیده‌ي شیپورهای فوتبالی را میزبان باشد، اما صدای مردم را هرگز.

سینما مردم را به خود راه نداد و چون اینگونه شد، مردم خود دست به کار شدند تا نقش خود را خود بیافرینند. «جشنواره‌ی فیلم عمار» در واقع، عصیانِ مردمِ انکار شده بر بدنه‌ی سینمای خواب‌زده است؛ سینمایی که برای خون‌دماغ شدن چند جوان آفتاب‌ندیده‌ی تهرانی، آسمان به ریسمان می‌بافد، اما نمی‌خواهد میلیون‌ها ایرانیِ دیگر را، تنها به جرم سکونت در جایی غیر از شمال تهران، ببیند!

فیلم‌های جشنواره، به روش‌های کاملاً‌ قدیمی تکثیر و به شهرها ارسال می شود و شبکه‌ای از «مردم» شکل می گیرد که حتی از خانه‌های خود نیز برای اکران فیلم‌ها استفاده می کنند. این اولین جشنواره‌ای است که بچه‌محل‌ها را دور هم می نشاند. آنها که از ده‌ها جشنواره‌ي لوکس و رنگارنگِ تهرانی، فقط اخبارش را شنیده اند، حالا خود را صاحب یک جشنواره می‌بینند که می‌شود در روستا نیز برگزارش کرد. لازم هم نیست منت کسی را بکشند؛ یک دستگاه تلویزیون و یک دستگاه ویدئو کافی است تا در دانشگاه و هیئت و حسینیه و... جشنواره را برپا کرد.

جشنواره‌ی فیلم عمار، تجربه‌ی تازه‌ای برای جریان‌سازی اجتماعی است. نیروهای انقلاب اسلامی، حالا دیگر باید دریافته باشند که برای پیگیری مطالبات مردم و تحقق عدالت فرهنگی و رسانه‌ای نباید منتظر نهادهای رسمی باشند که تنها کارمند فرهنگ هستند و بس، دلخوش‌ باشند. می‌توان با کمترین هزینه‌، همانند دهه‌ی شصت، فراگیرترین جریان‌های فرهنگی و اجتماعی را بنیاد نهاد.

این جشنواره، نقش مغفول مساجد را بار دیگر برجسته کرده است. شبکه‌ی عظیمی که می‌توان به واسطه‌ی مساجد شکل داد، همان کارکردی را خواهد داشت که امروزه، این‌همه نهاد فرهنگی با میلیاردها تومان هزینه، در تحققش عاجز مانده‌اند.