پسر ایران، آرنولد نیست!
«درشتنویسی» آفت روایتهای ما بوده از دفاع مقدس؛ چه در حوزهی فیلم و سینما و چه در حوزهی داستان و رمان و حتی خاطره! این پندار بر ما حاکم بوده که هر چه جنگ و آدمهایش را درشت کنیم، مردم بیشتری را مجذوب دفاع مقدس خواهیم کرد. این باور، عموماً بر کسانی غلبه داشته که درک درستی از ماهیت جنگ نداشتهاند و این جنگ را هم چیزی شبیه به مخاصمههای خونبار گذشته میدانستهاند.
تاثیرپذیری آشکار از نوع نگاه غربیها به موضوع جنگ را نیز نباید در شیوع «درشتنویسی» نادیده گرفت؛ ما در روایت از دفاع مقدس، به دام «آرنولدپروری» افتادیم. خواستیم تا مثل غربیها، از قهرمانان جنگ، «ستاره» بسازیم. یادمان نرفته برخی فیلمهای دههی شصت و هفتاد که با یک رگبار بسیجی ما، سربازان عراقی مثل برگ خزان بر زمین میریختند! معلوم بود که این ستارهسازی و آرنولدپروری، با روح الهی جنگ ما نخواهد ساخت؛ و نساخت.
دلزدگی تدریجی نسبت به آثار و محصولات مرتبط با دفاع مقدس، واکنشی طبیعی به «درشتنمایی» ما از آدمها و وقایع دفاع مقدس بود. البته بعضیها که همچنان خود را به تغافل زده بودند، کوشیدند این دلزدگی و بیمیلی را به فاصله گرفتن مردم از ارزشهای دفاع مقدس تعبیر کنند!
از چند سال پیش که حرکتهای امیدوارکنندهای برای انعکاس حقیقت دفاع مقدس شکل گرفت، ورق برگشت. اقبال مناسب مردم، بویِژه نسل جنگندیده، نسبت به آثار دفاع مقدسی، این فرضیه را که مردم از جنگ خوششان نمیآید، مخدوش کرد. در حوزهی کتاب، این حرکت با سرعت و تاثیر بیشتری نسبت به سایر حوزهها سامان گرفت، که این تاثیر، قطعاً نتیجهی همت و پایمردی نسلی از نویسندگان انقلاب بود.
این اقبال چشمگیر، از یک سو بر اصالت حقیقت صحه میگذارد و اینکه فطرت حقجوی مردم، هر آنچه را که نسبتی با حقیقت داشته باشد، به گرمی میپذیرد. از دیگر سو، هشدار میدهد که «درشتنمایی» پس زده خواهد شد!
... «نورالدین پسر ایران» کوششی ارزنده برای زدودن زنگارِ درشتنویسی از چهرهی دفاع مقدس است. نورالدین، به تبعیت از روح صیقلزدهی خود، روایتی صادقانه از آنچه دیده را عرضه میدارد؛ بیآنکه به دنبال تظاهر و تصنع باشد. تصویری که او از خود ارائه میدهد، هیچ نسبتی با درشتنماییها و خودقهرمانپنداریهای معمول ندارد.
از فتح و عدمالفتح میگوید. شجاعت همرزمانش را با هیجان نقل میکند و ترس بعضیها را نیز پنهان نمیکند. همچنانکه از درایت و تدبیر فرماندهان میگوید، ابایی هم ندارد از اینکه پرده از برخی بیتدبیریها بردارد و...
روشن است که اصرار دارد خود و وقایعی را که در دل آنها بوده، سانسور نکند. نویسنده نیز این امانتداری را آگاهانه حفظ نموده و اراده نمیکند تا نورالدین را بزککرده به نمایش بگذارد. او وقتی از پاتک زدن به تدارکات و اضافهخوری نورالدین مینویسد، لابد میداند که چنین خصائلی، تصویر مقدس و فرشتهگون نورالدین را در ذهن مخاطب میشکند؛ اما دستش نمیلرزد. راستش را مینویسد تا کسی خیال نکند که نورالدینها از آسمان هبوط کرده بودند!
*
«نورالدین پسر ایران» مزیتهای دیگری نیز دارد؛ اما...
نمیتوان سر در برف کرد و در خوشیِ توفیقاتی از این دست خود را به خواب زد. ما هنوز نتوانستهایم یک از هزارِ آنچه در دفاع مقدس گذشته را انعکاس دهیم. تصورش آزاردهنده است که استانی با ده هزار شهید و دو لشکر سرشناس با هزاران رزمنده، به تعداد انگشتان دو دست، کتاب قابل اعتنای دفاع مقدسی نداشته باشد! این در حالیست که گذر زمان، غبار فراموشی بر اندوختههای ذهنی رزمندگان میپاشد و شاهدان آن وقایع، در سراشیبی زندگی قرار دارند.
فرصتی که به واسطهی نورالدین پیش آمده را باید برای جریانسازی غنیمت شمرد. این موج، به شکل طبیعی بعد از مدتی فرو خواهد نشست و اگر نتوانیم از قدرتِ این موج برای پایهگذاری یک نهضت بهره ببریم، دچار خسران خواهیم شد بیشک.