قبل‌التحریر:

این نوشته، صرفاً حاوی نگاه فرهنگی به مقوله‌ای فرهنگی بوده و به هیچ روی، در پی تحلیل مسائل امنیتی نیست.

*

داریم «مدرن» می‌شویم و نشانه‌های این اتفاق، هر روز بیش از دیروز، آشکار می‌شود. نه؛ اشتباه نکنید. دیگر صحبت از ساختمان و خودرو و خیابانِ مدرن نیست. کار از اینها گذشته. امروز، صحبت از «خدای مدرن» است. خدایی که «هست» و «نیست». خدایی که «می‌بیند» و «نمی‌بیند». برای رسیدن به این «خدا»، از چند سال پیش، تخم‌هایی را کاشته بودیم و امروز داریم میوه‌هایش را می‌چینیم.

***

شنیده بودیم _ از رسانه‌های وطنی _ که کلانشهرهای مدرن اروپایی و آمریکایی، توسط هزاران دستگاه دوربین مداربسته، کنترل می‌شوند و هیچ زاویه‌ای، از دید این دوربین‌ها مخفی نیست. پلیس، به مدد این دوربین‌ها، مراقب حرکات روزمره‌ی شهروندان است. تمام فروشگاه‌ها، معابر، مجامع عمومی و خلاصه هر جا که ردپایی از بنی‌بشر باشد، تحت کنترل چشمانِ چندبعدی دوربین‌هاست. همه هم می‌دانند که چنین است؛ پس مواظب هستند تا دست از پا خطا نکنند. چرا که قطعاً چند لحظه بعد، گزارش تخلف‌شان، به نزدیک‌ترین گشت پلیس منعکس شده و...

با شنیدن این حکایت‌ها، آهی از نای درون کشیده و می‌گفتیم: «عجب پلیس مقتدری! عجب شهر مدرنی! چه می‌شد ما هم از این دوربین‌ها داشتیم».!

***

و حالا، ما هم از این دوربین‌ها داریم. هر روز هم داریم کامل‌شان می‌کنیم.با «تکنولوژی» روز هم پیش می‌رویم. مسئولین هم بوسیله‌ی رسانه‌ی ملی تبلیغ می‌کنند که تمام گذرگاهها مجهز به دوربین هستند. مردم هم دارند می‌پذیرند که باید «دوربین» را به رسمیت بشناسند. می‌پذیرند که «دوربین» دارد می‌بیندشان.

کودکان هم از همان روز نخست، آموزش می‌بینند که به «دوربین» احترام بگذارند و پیش چشم او، مراقب رفتار خود باشند.

کمتر مکانی را سراغ داریم که این عبارت را بر دیوارش قاب نکرده باشد: «این مکان مجهز به دوربین مداربسته می‌باشد ». این یعنی اینکه به شما اعتماد نداریم و هشدار می‌دهیم که داریم می‌پاییمتان.

این در حالی‌ست که تا دیروز، در نقطه‌ای ایستاده بودیم و می‌گفتیم «خدا، هر کاری را که می‌کنید می‌بیند»، «چشمان خدا، بیناترین چشم‌هاست». به مردم می‌آموختیم که حتی در خلوت هم به فکر گناه نباشند چرا که هیچ زاویه‌ای از دید خدا پنهان نیست. بر در و دیوار شهرِ، کلیشه کرده بودیم که «عالَم محضر خداست، در محضر خدا معصیت نکنید». خلاصه، همه را هشدار می‌دادیم که «خدا دارد می‌بیند».

امروز، اما به نقطه‌ای رسیده‌ایم که می‌گوییم «دوربین‌ها ثبت می‌کنند. مواظب حرکات خود باشید». پیش‌ترها، از «ترس خدا» تخلف نمی‌کردیم و امروز از«واهمه‌ی جریمه». هر چند، این حربه نیز نتوانسته ما را «قانونمدار» سازد.

ما دچار توهم شده‌ایم. خیال برمان داشته. می‌پنداریم که خواهیم توانست با گسترش دوربین‌های مداربسته، جماعت را مقید به «اخلاق» کنیم.

کار را به جایی رسانده‌ایم که حتی «خانه‌ی خدا» را هم مجهز به دوربین مداربسته کرده‌ایم. به نماز که می‌ایستی، چندین دوربین را می‌بینی که از زوایای مختلف دارند حرکات تو را رصد می‌کنند! یعنی خدا را حتی به خانه‌ی خودش هم راه نمی‌دهیم!

این عطش مسخره که به تقلید کور از دنیای مدرن، در ما ایجاد شده، گنجینه‌های معرفتی ما را تخلیه می‌کند. هر روز از سهم خدا در زندگی می‌کاهیم و به سهم اسباب و ابزارِ بشرساخته اضافه می‌کنیم.

باید بگردیم ببینیم که «خدا» در کجای مناسبات ما حضور دارد؟ با این مسیری که در پیش گرفته‌ایم، آیا نقش حداقلی خدا را هم به مانند بشرِ غربی برای همیشه حذف خواهیم کرد؟