این یادداشت در ویژه‌نامه‌ی «ابوذر قفقاز» برای بزرگداشت مرحوم حاج‌علی‌اکرام علی‌اف، رهبر اسلام‌گرایان جمهوری آذربایجان منتشر شده است.

از دغدغه‌های دائمی و دلمشغولی‌های مستمر دوستداران انقلاب اسلامی، موضوع «صدور انقلاب» است؛ آرمانی که توسط حضرت امام‌ خمینی(ره) در پیش روی انقلابیون قرار گرفته و تبدیل به یکی از متعالی‌ترین و در عین حال، استراتژیک‌ترین هدفگذاری‌های جریان انقلاب اسلامی شد. نمود این آرمان را می‌شد در شعارهای دوره‌ی دفاع مقدس دید؛ آنجا که‌ از کربلا تا قدس، جبهه‌ی انقلاب اسلامی ترسیم شده بود و...

در دهه‌ی اخیر، ‌اما تردیدهایی از سوی برخی تجدیدنظرطلبانِ‌ واداده در اصلِ این آرمان از یک سو و در میزان تحقق آن از سوی دیگر ایجاد شد که به تدریج در فکر و ذهن نورسیده‌ها ریشه دواند؛ به شکلی که امروزه یکی از «شبهاتِ» رایج سیاسی و اعتقادی نسل جدید، درباره‌ی همین مفهوم «صدور انقلاب»‌ است. دوستداران انقلاب اسلامی نیز، از سرنوشت آرمان صدور انقلاب می‌پرسند و اینکه آیا موفق به تحقق این آرمان شده‌ایم؟

این پرسش‌های آمیخته با تردید، زمانی قوت می‌گیرند که مثلاً در نقطه‌ای از دنیا، حرکتی غرض‌ورزانه علیه انقلاب اسلامی صورت بگیرد یا فلان کشور مسلمان، جفایی در حق جمهوری اسلامی ایران روا بدارد.

به هر روی، چنین دلمشغولی مهمی، همواره با ماست. اما چگونه می‌توان بر این تردیدها غلبه کرد؟ آیا با رویکرد فعلیِ رسانه‌ها و کم‌تحرکیِ‌ مفرطی که بر فضای فرهنگی ما حاکم است، می‌توان به چنان نقطه‌ای رسید؟

امروز، اطلاع ما از ضریب نفوذ انقلاب اسلامی در دنیا، بسیار ناچیز و سطحی است. تعداد کسانی که بتوانند کانون‌های علاقمندان انقلاب اسلامی در دنیا را بشناسند، چنان معدود است که به چشم نیاید. برای رسانه‌های ما، سوژه‌هایی با موضوعیت «صدور انقلاب» واجد ارزش نیست. تعداد فیلم‌های سینمایی و مستندی که در ارتباط با مصادیق تاثیر فکری و معنوی انقلاب اسلامی در دنیا ساخته شده، محدود به چند مورد است که آنها هم با ذوق شخصی ساخته شده‌اند و نه بر اساس یک راهبرد فرهنگی.

این همه در حالی‌ست که بی‌تردید، انقلاب اسلامی ایران، موضوع تمام معادلات و مناسبات قدرت در دنیاست. اینکه مدام از سوی قدرت‌های زیاده‌طلب دنیا، نسبت به ریشه‌دواندن انقلاب اسلامی در دنیا هشدار داده می‌شود، نشان از این دارد که انقلاب در مرزهای ایران محصور نبوده و شعاعش تا فرسنگ‌ها آن‌سوتر تابیده است. همین چند وقت پیش بود که وزیر خارجه‌ی رژیم صهیونیستی، نسبت به تولد همزاد انقلاب اسلامی ایران در مصر اعلام خطر کرد...

در این بی‌خبری آزاردهنده است که شخصیتی مانند «حاج علی‌اکرام علی‌اف» پر می‌کشد و رخوت رسانه‌ای ما،‌ نوروز را بهانه می‌کند تا کسی به گوشش نرسد که او که بود و چه کرد.

در دوره‌ای، خفقان ناشی از حاکمیت کمونیست‌ها و در دوره‌ای دیگر، مصلحت‌اندیشی‌های غالباً ناموجه، حجابی شد تا حاج‌علی‌اکرام، برای نسل جدید و حتی قدیم ایران ناشناخته باقی بماند. خواصِ مطلع نیز که با او حشر و نشر داشتند، یا نتوانستند و یا نخواستند که این حجاب را کنار زنند. و این می‌شود که مسئول فرهنگی این شهر، وقتی نام «حاج‌علی‌اکرام علی‌اف» را می‌شنود با استناد به پسوند «اف»، سری به نشانه‌ی بی‌اعتنایی می‌چرخاند و... بر این مسئول فرهنگی حرجی نیست؛ او و امثال او در ورطه‌ی تکرار و باز هم تکرار گرفتار آمده‌اند و هر آنچه از انقلاب اسلامی و معجزاتش می‌شناسند، محدود به سوژه‌هایی  است که حالا دیگر نسل جدید را اقناع نمی‌کند.

اگر ما و نسل ما می‌دانستیم که حاج‌علی‌اکرام، درست در قلب الحادِ کمونیستی، حقانیت امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی را با افتخار فریاد کرد، ما هم بی‌هیچ شبهه و تردیدی فریاد می‌زدیم که «آری؛ ما انقلاب‌مان را صادر کردیم». حاج علی و مردانی از قصبه‌ی «نارداران»، که برچسب «خمینی‌چی» را با سربلندی پذیرفته بودند، به پای این باور، مردانه ایستادند و مرارت‌های ناشی از حصر و هتک را به جان خریدند اما از موضعِ عزت عدول نکردند. این پایمردی، از یک معرفتِ اصیل می‌جوشید؛ معرفتی که تشیع را نشانه است. این ریشه به قدری قدرتمند است که قطعاً با کوچ حاج علی نخواهد خشکید. و امروز تربیت‌یافتگان مکتب خمینی(ره) به اهالی قصبه‌ی نارداران محدود نمی‌شود. به برکت پایمردی امثال حاج علی‌اکرام، سلسله‌ای از شیفتگان انقلاب اسلامی به راه افتاده است که آینده‌ی منطقه‌‌ی قفقاز را رقم خواهند زد.

نام و یاد حاج‌علی‌اکرام، شاید بهانه‌ای باشد برای چشم شستن و جور دیگر نگریستن.