«اقتصاد ما» و دیگر هیچ!
«مردان جمهوری اسلامی چگونه تکنوکرات شدند؟» برای آشنایی با ساختار برنامهریزی اقتصاد ایران بعد از سالهای انقلاب اسلامی راهگشاست. این کتاب که حاصل گفتگو با افرادی چون سیدمحمد طبیبیان (از چهرههای سرشناس اقتصاد آزاد)، بایزید مردوخی و فیروز توفیق (از قدیمیترین کارشناسان سازمان برنامه) و موسی غنینژاد است، به خوبی نشان میدهد که برنامهریزان اقتصاد ایرانِ انقلابی، کماکان بر باورهای گذشته اتکاء داشته و با الهام از مبانی مدرن (شرقی و غربی) به برنامهنویسی مشغول بودهاند؛ آن هم با این دستاویز که ما چیزی به نام «اقتصاد اسلامی» نداریم تا جمهوری اسلامی به آن دلخوش باشد.
اینان ضمن این که وجود اقتصاد اسلامی را انکار میکنند، «امکان وجود»ش را هم نمیپذیرند. برای نمونه، محمد طبیبیان، از طراحان برنامهی اول توسعه و از بنیانگذاران تفکر تعدیل اقتصادی در جمهوری اسلامی که از سال 1360 تا سال 1372بر روندهای فکری سازمان برنامه و بودجه، تاثیر مستقیم و غیرمستقیم داشته میگوید: «ما میتوانیم سعی کنیم از مباحث دینی، اخلاق را در روابط اجتماعی و فردی و مفاهیمی چون عدل و انصاف و درستکاری و... که نوعی از اخلاقیات است را بین خودمان در جامعه برقرار کنیم، اما فکر نمیکنم بتوان از میان آنها رشتهی جدیدی به نام اقتصاد اسلامی را بیرون آورد. این ایدهای بود که من خیلی زود به آن رسیدم و هر چقدر هم که زمان گذشته نسبت به آن مطمئنتر شدهام».(1)
این تصریحات مکرر، راز ناکامیهای اقتصادی را برملا میسازد. از یک سو با کارشناسان و نخبگانی روبرو هستیم که به امکان وجود اقتصاد اسلامی باورمند نیستند و از سوی دیگر، مراکز تولید علم دینی، در این مقوله سکوت اختیار کرده و همچنان بر «اقتصادنا»ی شهید صدر فخر میفروشند!
امروز که به سوی اقتصادِ دیگرگونهای در حرکتیم، ضرورت توجه به مبانی، بیش از گذشته خودنمایی میکند. و این مبانی را نمیشود با برخوردهای سلبی بازتولید کرد. برخی چهرههای اقتصادیِ منتسب به اسلامگرایان در ایران، عادت دارند که همواره همهی نسخهها را رد و نقد کنند؛ ولی همین سرشناسان، هیچگاه نتوانستهاند، جریانی را به نفع شکلگیری اقتصاد اسلامی پیریزی نمایند.
پینوشت:1.احمدی امویی، بهمن، مردان جمهوری اسلامی چگونه تکنوکرات شدند؟، نشر گام نو، ص30