شیعهلرین حضرت عباسی وار
چند روز پیش، همراه دانشآموزان بودم برای بازدید از یکی از مراکز فرهنگی شهر. سوار یک دستگاه مینیبوس بودیم. از مدرسه که راه افتادیم، بچهها همانند کسانی که محبوس بودهاند و حالا رها شدهاند، صداهایشان را به هم پیونده زنده و مدام فریاد میزدند و شعر میخواندند و شعار میدادند...
یکی از شعارهایشان چنین مطلعی داشت: «شیعهلرین حضرت عباسی وار...» تصورم این بود که بچهها دارند آماده میشوند که آن نوحهی قدیمیِ ترکی را بخوانند که معمولاً در دستجات عزاداری آذربایجان میخوانند:
هانسی گروهون بئله مولاسی وار
شیعهلرین حضرت عباسی وار
اما وقتی بخش دوم شعار را فریاد زدند، فاصلهی خود را با این نوررسیدهها دریافتم. آنها با تمام وجود و هماهنگ شعار میدادند:
هانسی گروهون بئله مولاسی وار
تراختورون جاسم کراری وار
یعنی در یک چشم به هم زدنی، «جاسم کرار» همردیف «حضرت عباس» قرار میگیرد و... البته قبلاً هم با حضرت عباس چنین کردهاند. مثلاً بیت مشهور و تاثیرگذار زیر در مقام عباس(ع) است:
یئل یاتار، طوفان یاتار
یاتماز ابوالفضل پرچمی
که با جاگذاری «تراختور» به جای «ابوالفضل»، از خجالت حضرتش درآمدهاند:
یئل یاتار، طوفان یاتار
یاتماز تراختور پرچمی
من هم میپذیرم که نباید چنین رویدادهایی را زیاده بزرگ کرد، اما این یک قاعده است که استحاله در روح یک ملت، ابتدا در نمادها و شعارها ظهور و بروز پیدا میکند. و دانشآموزان، سریعترین واکنشگران به تغییرات فرهنگی در جامعه هستند. آنها مستقیماً و بدون سانسور، استحاله را به نمایش میگذارند.