چندی پیش که خبر مرگ یک جوانِ معتاد به قرص اکستازی را بر اثر سقوط از دکل برق شنیدم، در رسانه‌های ملی و غیرملی، به دنبال رد پایی از این ماجرا بودم که تلاشم بی‌نتیجه ماند.

این خبر تلخ، که شاید همانندش در گوشه‌ و کنار شهر فراوان باشد، امروز هیچ حسی را برنمی‌انگیزد. و هیچ «مقامِ مسئولی» را وادار به «ابراز تاسفِ» خشک و خالی نمی‌کند. ندیدم که در هیچ خبرگزاری یا روزنامه‌ای، از قول مسئولی بنویسند:‌ «وی اظهار داشت، تاکید کرد، افزود، تصریح کرد، خاطرنشان کرد و...» ولی تا دل‌تان بخواهد، از جشنواره‌ی پیاز و سیر و انگور و انار و کشمش و لوبیا و کدو و فندق و... نوشته‌اند.

شنیدن چنین خبرهایی، به قدری برای گوش‌های ما «عادی» شده که حتی سعی نمی‌کنیم بدانیم که سوژه‌ی خبر که بود و چرا چنین سرنوشتی یافت.

و کاملاً روشن است که چرا چنین کِرخت و بی‌احساس شده‌ایم. گفتنش هم چندان سخت نیست؛ اینکه چه چیزی برای مردم «مهم» باشد یا نباشد، محصول تلاش «رسانه»هاست. آنها هستند که ذائقه‌ی ما را نسبت به مسائل مختلف، تنظیم می‌کنند. تیترهایی که برمی‌گزینند، نشان‌دهنده‌ی دغدغه‌های آنهاست. و شوربختانه باید اعتراف کرد که فرودستان، هیچ‌گاه تیتر رسانه‌ها نیستند. آنها حتی سهمی در رسانه‌ی «ملی» هم ندارند.

سوژه‌‌سازی از بی‌اهمیت‌ترین موضوعات، تبدیل به یگانه کارکرد رسانه‌های ما شده. فقط هم تلویزیون نیست که به این گرداب گرفتار آمده؛ نشریات هم دست کمی از تلویزیون ندارند؛ چون تعداد زیادی «نان‌خور» دارند که چشم به تیترهای بی‌خاصیت و «مدیر پسند» دوخته‌اند تا زندگی کنند.

تخم «غفلت»ی که رسانه‌ها پاشیده‌اند، همه جا روییده و میوه‌ هم داده است. مسئول و غیرمسئول هم نمی‌شناسد. اتفاقاً‌ مسئول‌جماعت، در این غفلت‌زدگی، نقش اول را بازی می‌کنند و با این حساب،‌ بی‌دلیل نیست که تلاش برای رفع بسیاری از ناکامی‌ها در جامعه، به مثالِ آب در هاون کوبیدن است.

همزمان با این واقعه‌ی تلخ، خبر دیگری خواندم که متقاعدم کرد تا به نازک‌اندیشی‌های کسانی چون خودم افسوس بخورم.

وقتی متنِ فاکس شده‌ی تذکر نماینده‌ی مردم در مجلس شورای اسلامی را به رئیس‌جمهور دیدم، لحظه‌ای خیال کردم که لابد به خاطر سرنوشت آن جوان بخت‌برگشته چنین تذکری صادر شده، اما دقیق که شدم دیدم چنین نیست و حالاحالاها قرار نیست از دام غفلت‌آفرینی فوتبال رها شویم.

نماینده‌ی مردم در مجلس، که بر اساس قانون، می‌تواند نسبت به نابسامانی‌ها و ناکامی‌ها، به مسئولین امور تذکر دهد، ترجیح داده که وضعیت داوری بازی دو تیم تراکتورسازی و استقلال را موضوع تذکر خود به رئیس‌جمهور قرار دهد. البته که «تذکر به رئیس‌جمهور» حق نماینده‌ است و کسی نمی‌تواند به این حق متعرض شود؛ اما ما در این مانده‌ایم که کدام ضرورت حیاتی، نماینده‌ی مردم را وادار می‌کند که بالاترین مقام اجرایی کشور را مخاطبِ تذکرِ فوتبالی خود کند؟ آیا باشگاهی که میلیاردها تومان از بیت‌المال را وقف چند «توپ‌گَردان» کرده، خودش نمی‌تواند به داوری اعتراض کند؟ و آیا این باشگاه هم در زمره‌ی بیچارگان و مستضعفین است که نتواند حرفش را بزند؟! با این حساب، باید منتظر تذکرات نمایندگان به رئیس‌جمهور به خاطر آفسایدگیری نادرست کمک‌داوران یا خطای بازیکنان هم باشیم.

انتقاد نسبت به این قبیل اقدامات، به این دلیل مهم است که «اولویت‌»های جامعه از رهگذر همین مناسبات شکل می‌گیرند. نماینده‌ای که متن چنین تذکری را به رسانه‌ها ارسال می‌کند، از آنها انتظار دارد که نسبت به انعکاس تذکرش به رئیس‌جمهور اقدام کنند. چون این تذکر را در راستای وظایف و تکالیف نمایندگی‌اش می‌داند. و بدینگونه، اولویت‌ها برای رسانه‌ ترسیم می‌شوند.

اگر در مقابل این اولویت‌سازی‌ها تسلیم نشوی، از مغضوبین خواهی بود و اگر هم تسلیم بشوی، مردم و دردهایشان را از دست خواهی داد.

ای کاش آن جوان هم یک فوتبالیست بود تا بخاطرش به رئیس‌جمهور تذکر دهند...