انتظار یکساله‌ی مسجد برای مراجعت پیروان خدا به خانه‌ی خدا، به سر آمد و رمضان شد. دیوارهای مسجد که به سکوت عادت کرده‌اند، خود را آماده می‌کنند تا میزبان مسلمانانی باشند که به برکت رمضان، راه مسجد در پیش گرفته‌اند؛ و براستی همین هم غنیمت است در این روزگارِ گریزان از ماوراءالطبیعه!

اما مثل اینکه اين روزها، همین «اسلامِ فصلی» هم دیگر مشتری پروپا قرصِ قدیمی را ندارد و حتی رمضان هم نمی‌تواند محرک شهروندانِ شهر جدید باشد برای گرفتنِ غبار غربت از مسجد. از ظواهر امر چنين برمي‌آيد که همه چیز دست به دست هم داده تا «مسجد»، مسجد نباشد دیگر.

گویی پای «دینِ دیگر»ی در میان است که هر روز جمعیتی از پیروان «دینِ مسجد» را به دامن خود می‌کشاند.

*

مسجد خالی می‌شود؛ آن هم با یک مسابقه‌ی فوتبال یا یک سریال تلویزیونی یا یک مهمانی آنچنانی که به افتخار روزه‌داران برپا می‌شود و ثواب یک شب‌نشینی را هم دارد!

این اسباب و ابزار، در خدمت همان «دینِ دیگر» قرار می‌گیرند تا مسجد، مسجد نباشد. درست همانند «گوساله‌ی سامری» که تمام رشته‌های موسی(ع) را در چند روز پنبه کرد.

نمی‌خواهم اغراق کنم و بگویم که همه اسیر گوساله‌ی سامری دنیای جدید شده‌اند. اما کم نیستند کسانی که از مسجد گریخته و به معابد جدید پناه آورده‌اند.

*

«دینِ غفلت» بهترین عنوانی است که می‌توان به این «دینِ دیگر» داد؛ که خود البته از شعبه‌های دینِ ریشه‌داری به نام «مدرنیته» است. [شما این مدرنیته را همان «تجدد» خودمان ترجمه کنید.]

پیامبران این دین، نام آشنایند همه؛ و چرا نباشند وقتی در دل جامعه‌ی مسلمانان به تبلیغ مشغولند. مگر امکان دارد جوان مسلمان، پایش به دانشگاه مسلمانان باز شود و نامی از «توماس هابز»، «جان لاک»، «دیوید هیوم»، «امانوئل کانت»، «نیکولو ماکیاول»، «يورگن هابرماس» و... نشنیده باشد؟ هر آنچه اين‌ها نوشته‌اند، در حکم کتاب مقدس است براي مردمان عصر غفلت و «اصولِ دینِ غفلت» را مي‌توان در اين متون مقدس يافت. همه‌ي حرف اين پيامبران در يک کلام خلاصه مي‌شود: «غفلت از آسمان و پايبندي محض به زمين».

دينِ تجدد، شيوه‌ي خاصي از زندگي را پيش روي مي‌نهد که پذيرفتن آن شيوه، يعني تغيير در بسياري از باورها. ملزومات اين زندگي، چون حلقه‌هاي زنجير به هم پيوسته‌اند و نمي‌توان از ميان‌ آنها، گزينش کرد و بعضي را پذيرفت و بعضي ديگر را پس زد. هر آنچه بتواند انسان را از آسمان منقطع کرده و در خودش غرق نمايد، ابزاري مقدس است در اين دين. مي‌خواهد تلويزيون باشد يا هر چيز ديگر.

امروز، تلویزیون، همه چیزِ مسلمانانِ ایران شده؛ حتی مسجدش نیز تلویزیون است!‌ نماز جماعتش در تلويزيون برگزار مي‌شود و دعا و وعظ و خطابه‌اش هم از تلويزيون پخش مي‌شود. ما تصور مي‌کنيم که توانسته‌ايم از اين ابزار مدرن، براي مقابله با تهاجم مدرنيته به باورهاي‌مان بهره بگيريم!‌ آن هم با استناد به اينکه در آغاز اخبار، بر محمد(ص) و آلش صلوات مي‌فرستيم!

اصراري بر اينکه تلويزيون، ذاتاً غفلت آفرين است نداريم، ولي لااقل اين ابزار را به گونه‌اي بايد مديريت کرد که به ريش مسلماني خودمان نخندد.