انقلابی ها اشتباه نمی کنند!
نسل ما _ نسلی که پس از انقلاب سربرآورده است _ در میانه ی «واقعیت های تناقض» گرفتار آمده و رهایی از آن، به آسانی میسر نمی نماید. آنها که این تناقض ها را آفریده اند نیز، گویا حیاتِ خود را در تداوم آنها می دانند، پس هر چه می توانند بر تعدد و تنوع تناقض ها می افزایند...
«نسل انقلاب نادیده ی ما» با خیل کثیری از کسانی که «سابقه ی انقلابی» دارند، روبروست که هماره در حال تنازع اند. تنازعی سخت و نفس گیر، که حتی آب از دهانِ اجنبی ها را نیز سرازیر کرده است.
نسل ما، وقتی چشم گشود، دید و شنید که تمام کسانی که به نوعی _حتی در کمترین سطح_ در به ثمر رسیدن و تثبیت انقلاب، حضور داشته، خاک خورده و زخم برداشته اند، همانند «قدّیس»هایی هستند که هیچ خدشه ای بر آنها وارد نمی شود؛ چهره هایی بی آلایش و معصوم که لباس «حق» بر تن دارند.
نسل ما، پدران خود را دید که چگونه با دیده ی حرمت و تکریم به سابقه داران انقلاب می نگرند و ایشان را تکریم می کنند. حتی دید که مخالف آنها را دشمن پیغمبر می شناسند. تمام کرده های ایشان را توجیه می کنند و هر گونه تردید در راستی شان را مستوجب عِقاب الهی می دانند. از پدران خود شنید که: ایشان برای رهایی ملت از بند طاغوت، چه مرارت ها را به جان خریده اند و برای مقابله با سیطره ی اجنبی، چه زخم ها بر تن دارند.
نسل ما بر آنها درود فرستاد...
... چنین می گذشت تا زمانه آبستن تحول شد. کشتی انقلاب، کمی آرام گرفت، سرنشینانش نیز. دیری نپایید که تنازع انقلابیون رسمیت یافت. ابتدا گفتند «اختلاف سلیقه» است؛ ولی زمان که گذشت، فراتر از اختلاف را به نمایش گذاشتند.
نسل ما، در حیرت و تردید فرو رفت. کدام یک راست می گفتند؟ او قبلاً یاد گرفته بود که «آنها که سابقه ی انقلابی دارند، آدم های خوبی هستند» و حالا چه باید می کرد؟
*
براستی آیا «سابقه ی انقلابی» می تواند یگانه دستاویز برای اثبات «حقانیت» باشد؟ به تعبیر صریح تر؛ آیا محک «حقیقت»، سابقه ی انقلابی اشخاص است؟ لازم به تکرار این جمله ی کلیشه ای نیست که «حرمت پیشتازان و سابقه داران، واجب است». در وجوب این حرمت، تردیدی نیست. ولی با «تناقض» های نسل انقلاب نادیده چه کنیم؟ او نمی تواند براحتی از کنار واقعیت های پیرامونی اش بگذرد. و چرا باید از او چنین توقعی داشت؟ او می پرسد؛ «آنها که سابقه ی انقلابی دارند، آیا نمی توانند دچار خطا شوند»؟
به واقع، او در میانه ی دو واقعیت گرفتار است؛ واقعیتی به نام «وجوب حرمت سابقه داران» و واقعیت دیگری به نام «خطا، لغزش، اشتباه و حتی مفسده». او چه کند؟