اول اخلاق ما، بعد تكنيك آنها
وقتي در تقابل ما ـ ايرانيان ـ با جامعه غربي، كار به جاهاي باريك ميكشد، از جمله مؤلفههايي كه به عنوان امتياز خود بر غربيها عنوان ميكنيم، اين است كه ما «اخلاق» داريم و آنها ندارند. بويژه اگر صحبت از پيشرفتهاي تكنيكي و... باشد، براي اينكه كم نياورده باشيم به اين امتياز اشاره ميكنيم و دلخوش ميشويم كه اگر هم صنعت و اقتصاد ما پيشرفته نيست، لااقل اخلاق كه داريم.
البته كه اينگونه است. ولي ترس از آن روز است كه اين «اخلاق» هم به محاق افتد و همين فضيلت را نيز از كف بدهيم. و احساس ميشود كه امروز قريب به آن روز هستيم. نگاهي به مناسبات سياسي و اجتماعي مردمان اين سرزمين، خطر شكسته شدن پايههاي اخلاق را گوشزد مينمايد. و تا چند وقت ديگر، نخواهيم توانست كه حتي «اخلاق»مان را نيز به رخ غربيها بكشيم.
اگر چه شايد اخلاق براي غربيها، منشاء الهي و متعالي نداشته باشد، ولي تعهد اجتماعي اين جماعت به قراردادها و قوانين اخلاقي و اجتماعي، به مراتب وضوح بيشتري دارد. كه ما حتي در اين مرتبه نيز دچار شرمندگي هستيم. گذشته از تعاملات روزمره مردم، الگوي رفتاري سياسيون كشور، گل سرسبد اين اوضاع پريشان است. سياسيون ما ـ اصرار دارم كه از عنوان گروههاي سياسي استفاده ننمايم ـ همانند بچگان، كه وقتي چيزي را از دست ميدهند به شيطنت روي ميآورند و خواهر و برادر خود را به مشقت مياندازند، تحمل لحظهاي دوري از منصب و قدرت را ندارند و براي بازيابي قدرت، چه كارها كه نميكنند. تصور شما چيست؟ آيا ما در اين باب با غربيها همآوازيم و يا از ايشان پرهوستر؟
اين درست است كه رقابتهاي سياسي در غرب، به انگيزه كسب قدرت صورت ميگيرد و حتي آنها مجوز دست يازيدن به هر وسيلهاي را در اين مسير دارند، ولي پس از آنكه يكي صاحب قدرت شد، يعني در مقام مسئوليتِ اداره جامعه قرار گرفت، ديگران به فكر چند سال بعد هستند و نه اينكه در انديشه ساقط كردن رقيب در اولين سال قدرتش. اگر با «عقل خشك» و غير منعطف نيز به موضوع نگاه كنيم، كسب اين نتيجه چندان مشكل نخواهد بود كه نبايد «مردم» و نيازهايشان را فداي «رقابت» مبتذل خود ساخت.
همانگونه كه در اخلاق فردي، پيروزي و توفيق خود را، مستلزم و گرهخورده به شكست و واژگوني ديگران ميدانيم، در اجتماعيات نيز به همين گونهايم. ما تحمل اين را نداريم كه يكي از نردبان ترقي بالا رود. چون خود را در پايين ميبينيم. تلاش ما اين نيست كه خود را بالا بكشيم بلكه بر آن هستيم تا همقطار خود را پايين آوريم. در واقع آسانترين مسير را انتخاب ميكنيم. پاي رقيب را ميكشيم تا به مقصد نرسد. تا چه شود؟ تا شايد ما زودتر برسيم. در حاليكه هيچكدام نخواهيم رسيد. و اين مسير بيسرانجام، اين اتفاق متوالي را نظارهگر است.