وقتی «احقاق حق»، «گداپروری» نامیده می شود
«گداپروری». این ترکیب زشت و مشمئزکننده را این روزها بسیار می شنویم. در فرهنگ لغات، در معنای «گدا» آمده است: «نادار، بینوا و کسی که وجه معاش خود را به رایگان از «دیگران» طلب می کند». پس «گداپروری» یعنی «پول مفتکی به کسی دادن». توجه می فرمایید که طلب از «دیگران» را گدایی می گویند.
سری می چرخانیم و امروز را می نگریم. سخنرانی ها و خطابه های انتقادی را در مزمت «گداپروری» گوش می کنیم. بزرگان و برجستگانی از این دیار، که «حرفه ی سیاست» پیشه کرده اند، با استخدام واژگانی نظیر «گداپروری» در پی ادامه حیات سیاسی خود هستند. به زعم اینان، حاکمیت با رویکرد «تکریم فقرا» و «تقسیم منابع کشور» در حال «گداپروری» است. و «گداپروری» با «توسعه» منافات دارد. بیان اقتصادی این دیدگاه نیز مبتنی بر مزمت «توزیع فقر» است. این عده بر این باورند که حاکمیت با توزیع امکانات موجود، کار خاصی برای فقرا انجام نمی دهد و فقط «فقر» را میان مردم تقسیم می کند. البته برای آنکه حسن نیت خود را نسبت به فقرا نشان دهند، اضافه می کنند که «فقر را باید به صورت ریشه ای ریشه کن کرد» و برای این منظور «باید کارهای زیربنایی و بنیادین» صورت داد. یعنی باید صبر کرد تا «کارهای زیربنایی» به ثمر برسند و آنگاه همگان از مواهبش بهره مند گردند.
این حسن نیت! البته از 20 سال پیش به این سو، همواره در مدیران جامعه وجود داشته است. پس از پایان جنگ تحمیلی، قرار بر این بوده است که «کار زیربنایی» انجام گیرد و حتی طرح ها و لوایح مبتنی بر «فقرزدایی» تصویب و تبلیغ و در بوق و کرنا شدند. آن زمان نیز دقیقاً همین باور وجود داشت که نباید «گداپروری» کرد. مَثل مشهور چینی هم که چاشنی کار است همیشه: «به جای دادنِ ماهی، ماهیگیری را یاد بدهید». و زمانی که فقرا برای یادگیری «ماهیگیری»! رخصت می خواهند، پاسخ می شنوند که هنوز زود است. باید صبر کنید تا باران ببارد و خشکسالی رفع گردد و رودخانه هایمان پرآب شوند و...
سخنورانِ امروز، که از «گداپروری» می نالند، قرار بود 20 سال پیش «کارهای زیربنایی» را پی ریزی نمایند تا امروز از «گداپروری» خبری نباشد! آنها هنوز هم می گویند که باید «کار زیربنایی» انجام داد. بگذریم...
اشاره مستقیم این سیاست پیشگان، به مستمری بگیران کمیته امداد و سازمان بهزیستی است. به بیان ساده تر، در نگاه اینان، «مستمری بگیران»، همان «گدایان» هستند که «پول مفتکی» از «دولت» می گیرند. دقت کنید. از «دولت» می گیرند! در ابتدای سخن توجه کردید که در تعریف «گدایی» تاکید شد که «طلب از دیگران» را گدایی گویند. و حال باید مشخص شود که آیا «دولت» نیز از «دیگران» است؟ منابعی که در اختیار دولت قرار دارد، متعلق به کدام «دیگران» است که توزیع آنها میان فقرا، «گداپروری» تلقی شود؟ این مغلطه ای اساسی است که «سیاست پیشگان» پیش آورده اند. اتفاقاً این مغلطه را کسانی شایع کرده اند که قرار بود همان «کارهای زیربنایی» را انجام دهند. همانها که بیش از دو دهه فرصت داشتند تا «زیربنایی» عمل کنند.
اینان که امروز «نهضت ضد گداپروری» راه انداخته اند، روزگاری متولی تام و تمام مقدرات مملکت بودند و می توانستند با برقراری نظام فراگیر تامین اجتماعی، در مقابل گسترش «گدایی» بایستند و چنین نکردند. و امروز عجیب است که مستمری 40هزار تومانی کمیته امداد _ آن را هم بدهند یا ندهند _ به یک پیرزن بی سرپرست را، «گداپروری» می نامند. اینان یا نمی فهمند یا نمی خواهند بفهمند که پیرمرد 70 ساله ی علیل و بیمار، که فاقد هیچ پشتوانه مالی و تامین اجتماعی نیست، «گدا» نیست. بلکه وظیفه حاکمیت است که دست او را بگیرد. براستی آیا ماهیانه 40 هزار تومان از درآمدهای ملی برای او و خانواده اش زیاد است؟
این، «گدا پروری» نیست، که «احقاق حق حداقلی» است. 20 سال یعنی یک نسل. نسلی که در سایه معادلات ویرانگر حلقه قدرت و سیاست فراموش شده و با بهانه «کارهای زیربنایی» سوخته اند.