نه راستي، نه چپي، جمهوري اسلامي!/روح اله رشيدي
چندي است موضوع «جمهوريت» و «اسلاميت» محور دعواي گروهها و افرادي شده است كه ظاهراً نمي توانند مكنونات قلبي خود را به راحتي و در شرايطي عادلانه عيان سازند. در حاليكه رسانه ملي بيشترين فرصت را براي ارتباط با مردم در اختيار دارد، اين افراد در گوشه و كنار و در جلسات خانگي به مباحث بنيادين اشتغال دارند و در اين ميان مشخص نيست اينهمه سر و صدا چه تغييري در احوالات مردم به جا مينهد كه چنين سخت ادامه مي يابد. اكنون و پس از گذشت نزديك سه دهه از استقرار «جمهوري اسلامي» (دقت كنيد، جمهوري اسلامي) تازه در اين زمان كه همگان منتظرند تا ثمرات دلنشين اين حاكميت را دريابند، بحث از نام نظام و وزن كردن واژههاي آن است. جالب اينكه، اين جدال ها از جانب افرادي رهبري مي شود كه خود در زمره انقلابيون نخستين بودهاند و از سالهاي اول انقلاب همواره در «جمهوري اسلامي» صاحب منصب و مجري برنامه هاي حاكميتي بوده اند. سئوالي كه مطرح است اينكه آيا حقيقتاً براي اين آقايان مفهوم و وزن تركيبي «جمهوري اسلامي» روشن نيست؟ و آيا حقيقتاً جايگاه مقبوليت و مشروعيت تا اين اندازه نارسا و غيرشفاف است؟ يا شايد هم حضرات دلشان براي بحثهاي شبه روشنفكري و البته عالمانه پس از دوم خرداد تنگ شده است. اكنون كه همگان دريافتهاند « دو صد گفته چون نيم كردار نیست »، مثل اينكه بعضي ها حوصله آستين بالازدن براي كار را ندارند و هنوز در عوالم خود غرقند و مردم نيز بايستي به اين بحثهاي نا چندان منسجم گوش بسپارند.
در اين دعوا، مدام از جانب دو گروه «جمهوريت» و «اسلاميت» به نزاع فراخوانده ميشوند. گويي بقاي يكي از اين دو در گرو دفن ديگري است. بنظر مي رسد اين دعوا نيز از جنس همان سلسله عناصر زوجي متبايني باشد كه سالهاست موضوع انشاي ما ايرانيان است. «علم بهتر است يا ثروت؟» هنوز مجبور هستيم براي اين موضوع انشا نوشته و همچنين مجبوريم ياد بگيريم كه يا بايد عالِم بود يا بايد ثروتمند شد. معلوم نيست اين قاعده از كجا و بر چه اساسي ساخته شده است و چرا ما بايد يكي ازاين دو را برگزينيم؟ در اين موضوعات انحراف بزرگي كه رخ داده است «خلط جايگاه» دو عنصر است. يعني ناداني نسبت به جايگاه هر كدام از آنها. در بحث «جمهوريت» و «اسلاميت» نيز اين انحراف رخ داده است. آقاياني كه هر كدام بر طبل يكي از اينها مي كوبند چه اصراري دارند تا يكي را بر ديگري ارجح بدانند؟ آيا در ادبيات «غني» فارسي و عربي براي اين دو جايگاهي معين نشده؟ چرا بايد برادران به اصطلاح «چپ» پياز داغ «جمهوريت» را زياد مي كنند و چرا برادران به اصطلاح «راست» فرياد وا اسلاما سر داده اند؟ شايد اين برادران چنين مي انديشند كه بايد هميشه موضوعي براي جدال باشد تا مردم فراموش نكنند كه در اين كشور دو جناح مختلف فكري وجود دارند كه باهم به رقابت مشغولند؟ وقتي به مرور تاريخ انقلاب ميپردازيم، سخن حضرت امام(ره) برجستگي خاصي مي يابد كه در هنگام برپايي مقدمات رفراندوم براي تعيين نوع نظام، فرمودند: «جمهوري اسلامي، نه يك كلمه بيش و نه يك كلمه كم». دركنار اين ديدگاه، به نظر ميرسد كه تعبير مرحوم مطهري كافي باشد كه جمهوريت را قالب و اسلاميت را محتواي نظام تعبير نمود. بطوريكه جمهوريت ناظر بر«مقبوليت» و «اسلاميت» مبناي مشروعيت نظام محسوب ميشود. بگذريم از اينكه در اين گير و دار نظرات امام(ره) از جانب هر دو طيف مصادره به مطلوب شده است. اگر چه نگارنده بر اين باور است كه هيچ ايرادي بر بحثهاي فكـري و بنيادين، حتي در خصوص موضوعيت نظام جمهوري اسلامي، وارد نيست، لكن بنظر ميرسد بحث هاي فعلي صادقانه مطرح نمي شوند. چه عدهاي كه «لذت اپوزيسيون بودن» را نميتوانند وانهند و چه آنهايي كه همواره بر انبوه خاطرات خود از امام(ره) فخر ميفروشند و هر كجا به ابزاري براي دفاع از مواضع خود لازم باشد بلافاصله حافظه تاريخي خود را فراخوانده و خاطره اي از امام (ره) را در آن مورد نقل ميكنند، و چه آنانكه اسلام را حريم خصوصي خود پنداشته و بر هيچ كس رخصت دخول در حوزه هاي آن را نمي دهند. همه اين دستجات مي توانند با يك اشارت كوچك، عقبه خود را به نبرد فراخوانده و مدتي تيتر نخست نشريات باشند ولي باز خبري از خود مردم، كه همه دعواها براي ابلاغ پيام محبت به ايشان صورت ميگيرد، نيست.