اینجا «قبرستان» نیست
امروز در میان درس، یکی از دانشآموزان گفت: «آقا، اون شب داشتید در تلویزیون، در مورد «قبرستان» حرف میزدید...». حرفش را نیمهتمام گذاشت و با لبخندی سرش را انداخت پایین.
اشارهاش به برنامهی مطالبه بود که چند شب پیش پخش شد و در آن، بحث مفصلی در مورد آنچه بهسازی «مزار شهدا» نامیده میشود صورت گرفت. بکار بردن عنوان «قبرستان» از سوی او، به خاطر فقر کلمه بود و نه به قصد تحقیر!
پس از او هم چند نفر دیگر از دانشآموزان، شروع به ابراز نظر در مورد برنامه و مزار شهدا و... کردند. در تکتک جملات و کلماتشان دقیق شدم تا بدانم که در مورد شهیدان و فرهنگ دفاع مقدس چگونه میاندیشند.
یکی گفت: «آقا! اصلاً مگه قبر شهدا چقدر مهمه که بخاطرش اونهمه بحث کردید؟»
خودم را برای شنیدن این جور حرفها آماده کرده بودم؛ برای همین، حوصله کرده و منتظر نظرات دیگر شدم. بقیه نیز کمابیش روی همین موضوع تاکید داشتند. معلوم بود که نوعاً همنظر بوده و نگاهشان به مسئله، به یک گونه است.
این حرفها در کلاس «مطالعات اجتماعی» رد و بدل میشد؛ پس با اشاره به اهمیت موضوع «جنگ» در مطالعات جامعهشناسی، سعی کردم حساسیت آنها را تحریک کنم.
چند مثال هم آوردم تا دریافتشان را آسانتر شود.
گفتم: توجه به محتوای سنگمزار شهیدان، مطالب زیادی را به دست میدهد. مثلاً میتوان فهمید که شهیدان جنگ چند ساله بودهاند؛ اهل کجا بودهاند؛ چکاره بودهاند؛ کجا شهید شدهاند؛ برای چه شهید شدهاند؛ انگیزهشان چه بوده و...
یکی گفت: اینها چرا مهماند؟ به چه دردی میخورد که بدانیم چند ساله بودهاند و اهل کجا و...؟
[تا بخواهم پاسخش را بدهم، یاد برخی اظهارنظرهای «بزرگ»ترهای مسئولی افتادم که عین همین حرفها را تکرار میکنند.]
گفتم: مثلاً به این دردها میخورد:
آیندگان میفهمند که این جنگ را «همهی مردم» اداره کردهاند.
پیر و جوان و زن و مرد، دوشادوش هم به دفاع پرداختهاند.
ترک و فارس و کرد و لر و بلوچ و... همه برای اسلام و انسانیت جنگیدهاند نه برای زبان و قومیت؛ برای همین هم لشکر عاشورای آذربایجان، در خوزستان رزمیده و به این رزم افتخار میکند.
رضایت خدا، مقصود اصلی بوده است.
و...
اینها را که گفتم، بعضی از بچهها شروع کردند به ادامه دادن:
آقا، مثلاً وقتی بر سنگ مزار شهیدی، وصیتش را میخوانیم، میفهمیم که او عاشق امام حسین(ع) بوده.
آن یکی گفت: یا مثلاً وقتی پرچم کشورمان را بر بالای مزار شهید میبینیم، یعنی اینکه اینها برای حفظ میهن اسلامی نبرد کرده و خون دادهاند و ما هم نباید اجازه دهیم که پرچم کشورمان زمین بیفتد.
... و این گفتگوها ادامه یافت تا تلخی برخوردهای سطحی و مبتذل بعضی آدمبزرگهای چیزفهم در قبال مزار شهیدان، به شیرینی تبدیل شود. وقتی از کلاس میآمدم بیرون، پیغام و پسغامهای آقایان مسئول را که «گلزار شهدای وادی رحمت تبریز» را به این روز انداختهاند، مرور کرده و با خود میگفتم، گیریم که این آقایان توانستند امثال ما را به ضرب توجیه و [...] ساکت کنند، این نسل پرسشگر را چه خواهند کرد؟!